زخم

1.9K 171 14
                                        

سكوت وحشتناك اين عمارت لحظه به لحظه ديوونه كننده تر ميشه و من خيلي مقابلش حريفه ناتوانيم .. خيلي ضعيف تر از اين حرفام كه بخوام از بين ببرمش !

از مبلي به مبل ديگه ، از اتاقي به اتاق ديگه ..

امروزم مثل بقيه روزا بود ، وحشتناك !

توي اين عمارت جاهاي جالبي رو پيدا كردم ، مثلا ميدونم كه اينجا دقيقا همين سالني كه من الان توشم جايي بوده كه من اين همه مدت ازش خبر نداشتم ، يه سالن نشيمن ديگه اينبار توي طبقه ي بالا ..

يا مثلا فهميدم كه توي اين عمارت ٣تا .. دقيقا ٣تا اتاق وجود داره كه درشون قفله و البته جاي تعجبي نداره ، اونا ماله هرين و اين يعني ، توي هركدوم يه رازي هست !
رازي كه نميتونم جلوي خودمو براي فهميدنشون بگيرم .

اما از همه اينا هم كه بگذرم نميتونم از گلخونه كوچيكي بگذرم كه پيداش كردم ، اونجا ماله اليزاست و اينو از دستكشايي فهميدم كه اونجا بودن و روشون حرف بزرگ E به چشم ميخورد .

يه اتاقم هست كه پر از مشروب و نوشيدني هاي الكلي قديميه ، هرچي كه بخواي اونجا هست و مطمعنا اونم ماله استايلزه .

صداي محكم برخورد در سكوت عمارتو بهم زد و اين يعني اون خونه است

با قدم هاي كوتاه و سريع خواستم خودمو به طبقه پايين برسونم اما روي پله ها متوقف شدم
هري با لباس هاي سرتاپا مشكي مثل هميشه بود و سمت سالن روبه رويش ميرفت اما چيزي كه مثل شوكي توي صورتم خورده بود اين نبود .. دست خوني هري بود

خونه زيادي كه از دستش چكه ميكرد و از خودش اثر قشنگي بجا ميزاشت روي كاشي هاي عمارت ..

:" استايلز .."

صدام انقدر اروم بود كه حتي خودمم نميشنيدمش
اروم از پله ها پايين رفتم و سمت هري قدم برداشتم

اون بازم مسته ؟ يا .. اوه نميخوام با استايلز رو به روشم .

اون توي تاريكي نشسته و سرشو كاملا روي مبل گذاشته و به سقف خيره شده .. دست خونيش از مبل آويزونه و خونه غليظي داره بيرون ميره ..

راهمو سمت پله كج ميكنم تا برم به اتاق خودم ..
اون حتما نعشه است كه هيچ دردي احساس نميكنه ، اون همه خون ازش داره ميره و اون مثل ادميه كه از پيك نيك برميگرده و خستس فقط به سقف خيره شده و نشسته
يعني درد رو احساس نميكنه ؟؟
اصلا اين موجود آدَمـه ؟

نرده ها رو ميگيرم تا برم بالا اما پاهام همراهيم نميكنن ، انگار .. انگار نميتونم تنهاش بزارم ؟ يا شايد ميخوام فقط كمكي كنم ؟
من توي اين مرد دنبال چيه ام ؟

For you [ H.S ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang