2. Complicated

2.8K 836 928
                                    

-«تو به کسی که تازه دیدیش گفتی زیباست و ازش پرسیدی که میت داره یا نه؟»

سهون اینو با تعجب از جونگین پرسید. جونگین سرشو روی میز سلف دانشگاه گذاشت و غر زد: «اون فقط بهم خندید و ازم تشکر کرد انگار یه بچه‌ی کوچولو اینو بهش گفته نه یه آلفای بالغ.»

سهون خندید: «مطمئنی امگا بوده؟ شاید آلفاست و برای همین جدی نگرفتت.»

جونگین سیخ نشست: «نه نه نه، مطمئنم امگاست. بوش خیلی شیرین بود و احساس می‌کردم ممکنه هر لحظه غش کنم.»

چنگالشو با حرص برداشت و همین‌جور که با غذاش بازی می‌کرد گفت: «سهون من جفت حقیقیمو پیدا کردم و اون فکر می‌کنه من بچه ام!»

سهون دستشو زیر چونه‌ش گذاشت و گفت: «نسبت به اون قطعا بچه‌ای.»

جونگین ناله کرد: «تو خودت همیشه برای پنهان کردن بوی بدنت قرص می‌خوری، این کاریه که همه‌ی امگاها انجام میدن که آلفاهای حشری دنبال کونشون راه نیوفتن، اینکه من بوی اون رو این‌قدر دقیق حس کردم یعنی این‌که ما جفت مقدر شده هستیم!»

لبخند محوی زد: «این خیلی تخمی به نظر می‌رسه ولی بوی وانیل و نارگیل می‌داد، نمی‌دونم چطور با هم ولی خیلی دوست داشتنی بود.»

سهون مکث کرد و‌ گفت: «ولی اگه جفت مقدر شده باشین اونم باید یه چیزی رو حس می‌کرد.»

جونگین دوباره خودشو روی میز ولو کرد. همون‌ موقع دوتا دختر از کنار میزشون‌ می‌گذشتن برای جونگین دست تکون دادن و بهش لبخند زدن: «سلام جونگین.»

جونگین صاف نشست، متقابلا لبخند زد و براشون دست تکون داد. سهون دور شدنشون رو تماشا کرد: «دختره کاملا روت کراش داره.»

جونگین خندید: «چرت نگو، همش دو هفته هست که دانشگاه میایم و کسی به این زودی عاشق نمی‌شه.»

سهون نگاه تحقیر آمیزی به جونگین انداخت: «تو‌ خودت می‌گی توی ۵دقیقه زوج مقدر شده‌ت رو پیدا کردی احمق.»

و با مشت به بازوی جونگین زد. جونگین سر سهون داد زد: «فاک یو! چرا منو می‌زنی؟ پیدا کردن زوج مقدر شده با عاشق شدن فرق داره.»

آه کشید و دوباره شروع به ناله کرد: «من واقعا دلم میخواد آقای دو باهام بیاد سر قرار.»

سهون اخم کرد: «آقای دو؟ اسم کوچیکشو نمی‌دونی؟»

جونگین ریز خندید: «توی سایت دانشگاه چک کردم، اسمش کیونگسوعه ولی دوست دارم بهش بگم آقای دو... بهش احترام می‌ذارم.»

All The Little ThingsWo Geschichten leben. Entdecke jetzt