18. Born to make you happy

2.5K 606 563
                                    

کیونگسو با کمی وسواس توی دوربین جلوی گوشیش به خودش نگاه کرد. سعی کرد موهای خیلی کوتاه و مشکیشو مرتب‌تر کنه باوجودی که اون‌ها همین الانش هم مرتب بودن. کمی عصبی بود.

جونگین ازش خواسته بود بعد تموم شدن ساعت کاریش با هم سر قرار برن و خب بعد این همه سال قرار رفتن بهش استرس می‌داد. می‌تونست حس کنه که فرومون‌هاش داره بالا و پایین می‌شه. آلفا یه همچین تاثیری روی بدنش می‌ذاشت. این‌ احساسات رو می‌شناخت. استرس قبل قرار داشتن براش شیرین بود چون یادش می‌آورد که توی یه رابطه‌ست، رابطه‌ای که خیلی سالم به نظر می‌رسید.

جونگین آلفایی بود که در اون لحظه می‌خواست. جونگین کافی بود و همه‌ی احساس امنیت و خواستنی بودنی که می‌خواست رو بهش القا می‌کرد. مهم نبود اگه کیونگسو برای خودش معیارهایی داشت و اهمیت می‌داد که توی یه رابطه اون معیارها رعایت بشن. حالا بعد از مدت‌ها یکی اومده بود و باعث شده بود یه جورایی اون معیارا رو بریزه توی سطل آشغال ولی در انتها جونگین همون کسی بود که یکم قلبشو قلقلک داده بود، کاری که در این سال‌ها هیچ‌کس نتونسته بود انجامش بده.

با حس کردن بوی آلفا سریع موبایلشو روی میز گذاشت و خودشو سرگرم با کار با سیستم نشون داد. خدا رو شکر که می‌تونست بوی جونگین رو از دور حس کنه. این خیلی عجیب بود که احساساتش این‌قدر قوی بود. با دیدن جونگین لبخند زد. جونگین مثل همیشه لباس‌های راحت پوشیده بود ولی این بار یه فرق وجود داشت. فرقی که نمی‌تونست اونو بفهمه ولی این احساس رو پیدا کرد که جونگین از همیشه بهتر به نظر می‌رسه. انگار عادی لباس نپوشیده و حسابی به خودش رسیده.

جونگین با ذوق گفت: «یه برنامه‌ی عالی برای امروز عصرمون دارم.»

کیونگسو احساس کرد چشمای جونگین برق می‌زنه. گفت: «نمی‌تونم صبر کنم که چه برنامه‌ای چیدی.»

از جاش بلند شد و‌ وسایلشو جمع کرد. هر دوی اون‌ها به سمت ماشین کیونگسو رفتن جونگین آدرس رو گفت و ادامه داد: «احتمالا تا نزدیکی شب طول بکشه. امیدوارم کار خاصی نداشته باشی.»

کیونگسو ماشین رو روشن کرد و گفت: «کار خاصی ندارم.»

و به این فکر کرد که یعنی جونگین چه برنامه‌ای چیده؟

-

کیونگسو به موسسه‌ی آموزش آشپزی خیره بود. دقیقا نمی‌دونست باید چه واکنشی نشون بده. به جونگین خیره شد: «آشپزی؟»

جونگین با لبخند پهنی سرشو به نشونه‌ی مثبت تکون داد: «هوم! دوره‌های کوتاه چند ساعته با گروه‌های دو نفره. منم خودمون رو ثبت نام کردم.»

All The Little Thingsحيث تعيش القصص. اكتشف الآن