"Broken promised"
"قول های شکسته""از این به بعد پیش جین کار میکنی.وسایلو براش میاری تو کارا بهش کمک میکنی و عصرام به اسم "نظافت" میری پیش ار ام اونجا تمام اطلاعات لازمو میگیری!"
تمام گفته ها و آن نیشخند مسخره اش درون سرش میچرخید و دوباره از اول تکرار میشد.
جی کی با بردن اسم "نظافت" فقط میخواست از واکنشش لذت ببرد و مسخره اش کند.
دندان هایش را روی هم سایید و دستانش را مشت کرد.البته که دغدغه درحال حاضرش فقط لیدر روی مخ کمپ نبود! تهیونگ جز تعداد کمی دستگاه و گیاه، چیزی از پزشکی نمیدانست پس چطور میتوانست به جین کمک کند؟! دستی به بی سیمی که تازه بهش داده بودند کشید و سخنان جین را به خاطر آورد
-تو حالا جزو بخش صنعتی هستی!
چشمکی زد:
-خوب ازش استفاده کن!
آهی کشید و بی سیم را در جیبش گذاشت و سعی کرد به نگاه هایی که گاهی پر از تعجب و گاهی پر از نفرت بودند توجه نکند.
نگاهش جین را دنبال کرد که رو به رویش قدم برمیداشت و هرچند وقت یکبار از دیگران حالشان را میپرسید و به عنواندستیار جدیدش معرفیش میکرد. نگاهشان طور خاصی میدرخشید و لبخند های پر معنایی روی لبانشان مینشست. تهیونگ دوباره مرکز توجه شده بود و ازش بیزار بود.
اهی کشید و بی حواس قدم برداشت که به پشت جین خورد.
کی جین ایستاد که تهیونگ متوجه نشد؟!
نگاهش با تعجب بالا آمد و روی پیرمردی که جلوی جین ایستاده بود نشست . در چشمان آبی روبه رویش، تاریکیِ عجیبی پنهان شده بود که باعث شد ناخودآگاه قدمی به عقب بردارد و ترس را در جای جای بدنش حس کند
+حالتون چطوره اقای مین؟!
جین با لبخند پرسید.لبخندی که در نظر تهیونگ بدون هیچ احترامی بود.
پیرمرد که همچنان نگاهش بهش بود پوزخندی زد
-روزای بهتریم داشتم!
+اوه خدای من پس ما مزاحمتون نمیشم!
جین کاملا بی تفاوت گفت و دست تهیونگ را کشید اما صدای خشک و سرد مرد پشت هردویشان را لرزاند:
-این همون زیرزمینی ست؟!
جین به ناچار برگشت و لبخندی زورکی مهمان مرد کرد:
-بله!پیرمرد بهش نزدیک تر شد و سایه اش تمام بدن تهیونگ را احاطه کرد.
-باید خیلی کارت خوب باشه که پات به اینجا باز شده.مراقب خودت باش خرگوش کوچولو!
جین او را به پشتش برد و با جدیت روبه مین کرد:
-چقدر موشاتون کارین!
مین بلند خندید:
-منو دست کم نگیر دکتر..
جین نیشخندی زد:
-من هرگز چنین جرئتی به خودم نمیدم اقای مین!بهرحال شما جزو پیشکسوت های این کمپید.حالت صورت مین سریع تغییر یافت اما به همان سرعت نقاب دیگری جایگزینش شد.
-بله اون دوران که لیدرا یکی از اون یکی با لیاقت تر بودند
تهیونگ ابرویی بالا داد.پیرمرد الآن به لیدر کل آسیا توهین کرد؟!
جین لبخندش را حفظ کرد و ادامه داد:
-بی عقلا همیشه ظاهرو میبینن
سپس تهیونگ را به جلو اورد:
-وی خیلی با استعداده!
اخمی صورت مرد را به بازی گرفت و صدای پر از تنفرش به گوشش رسید
-از کی تاحالا زیرزمینی میدونه استعداد چیه؟!چطوری اصلا به خودش این جراتو میده که خودشو با ما مقایسه کنه؟!
"دیگه داره زیاده روی میکنه!"
جین با خودش گفت و نیم نگاهی به پسرک کرد که با عصبانیت میلرزید.میدانست که تهیونگ حرفی نمیزند پس..
YOU ARE READING
Survivor S1 | KookV
Fanfictionکیم تهیونگ ۲۰سال از ترس رباتهایی که روی زمین آزادانه راه میرفتند، در زیرزمین پنهان شده بود و درباره درخت، اسمان و حتی خورشید خیال بافی میکرد اما در روز تولدش همون رباتهایی که رویای رام شدنشون رو داشت؛ زندگیش رو سیاه کردند. اما شاید تمام این اتفا...