~. Chapter 23 .~

447 122 3
                                    

"Meeting and future"
~جلسه و آینده~

جونگ‌کوک نگاه خسته‌اش را به اشکال دایره‌ای میز داد که بدون هیچ نظمی روی چوب حک شده و با سیاهی‌شان به قهوه‌ای تیره میز، شآن داده بودند. بی‌خوابی‌های این هفته‌اش تازه اثرش را گذاشته بود و چشمانش را قرمز‌تر از همیشه کرده بود. از همه مهم‌تر حس جدیدی که درونش جوانه زده بود ترس را در وجودش انداخته بود و بوی گذشته را به مشامش رسانده بود.
کوک کسی نبود که دوباره اشتباهات گذشته‌ را تکرار کند نه؟!

آهی از روی کلافگی کشید و سرش را بلند کرد. از هر بخش، مسئولی حضور داشت و وزنه‌ی نگاهشان روی شانه‌هایش "کمی" سنگینی می‌کرد.
آه بلندی کشید. خیال می‌کرد تا به حال به تمام این سنگینی‌ها عادت کرده اما همچنان اذیتش می‌کرد.
شاید به خاطر بی‌خوابی بود؟!
پوزخندی روی لبانش شکل گرفت. بی خوابی بهانه‌ی خوبی برایش شده بود که از واقعیت فرار کند و تمام تقصیر‌ها را گردنش بیندازد و به زندگی در انکار ادامه دهد.

از طرفی سکوتش افراد حاضر در اتاق را مضطرب کرده بود. دستان عرق کرده‌شان را روی میز گذاشته بودند و به اوضاع جدید کمپ فکر می‌کردند. دقیقا سه روز از گندکاری مین در مرز و مرگ اریک می‌گذشت‌. کل کمپ چشم انتظار مجازات برای مین بودند و از طرفی باید موضع خودشان را هم انتخاب می‌کردند اما این، فیلمی که درون دوربین‌ها جا خوش کرده بود اوضاع را از هر چی که بود خطرناک‌تر کرده بود. هیچ کس نمی‌توانست دیگر طرف کوک یا مین را بگیرد چون پای هلن در میان بود و تنها به کوک و آر‌اِم می‌توانستند برای نجات یافتن تکیه کنند؛ پس همگی ساکت ماندند و چشم انتظار به فیلمی که روی تبلت‌های شخصیشان پلی می‌شد، خیره ماندند.

۷ ربات انسانی متفاوت به هر ۷ دوربین نزدیک می‌شدند‌؛ چشمان مملو از پوچی‌شان را به نمایش می‌گذاشتند و سپس دوربین ها خاموش می‌شدند و صفحه را سیاهی می‌پوشاند.
شاید ابتدا ترسناک به نظر نمی‌رسد اما ورود هلن به سیستمی که آر‌ام طراحی کرده بود یعنی یک مشکل بزرگ.
یعنی منحل شدن تمام نقشه ها.
یعنی شکست!

جی کی نگاهش را از صفحه گرفت و سکوت را شکست.
_ خب میشنوم.
تمام چشم‌ها نامجون را هدف گرفت که یجین و جیمین پشتش ایستاده و بدون هیچ حرفی منتظر توبیخ بودند گرچه که نامجون همین الان هم توبیخشان کرده بود اما این بحث جدی‌تر از این حرف‌ها بود.
ار ام سرفه‌ای کرد و سپس لب گشود:
_ اینطور که معلومه هلن خودشو آپدیت کرده!
کوک نگاه خونسردش را به او کلید زد:
_ مگه قبلا هم اینکارو نکرده بود؟! فکر میکردم تاچ*(Touch) میتونه هر ردی ازشو پاک کنه؟!
نامجون برگه‌هایی را به دست جیمین داد و جیمین بلافاصله بین تمام اعضا پخش کرد.
_ هلن از هفته‌ی پیش درحال آپدیت بوده و این آپدیت جدید... مشکوکه.
جونگ‌کوک نگاهی به نمودارهای عجیب و غریب و شماره‌های روبه‌رویش کرد.

جین ابرویی بالا انداخت:
_ یعنی چی مشکوکه؟!
ار ام برگه را بالا گرفت و به دو نمودار اشاره کرد:
_ الگوریتم و سیستم رباتای انسانی رو کامل تغییر داده انگار که..
یونگی اخمی کرد:
_ انگار که چی؟!
آب دهانش را قورت داد:
_ انگار که دیگه ماشین نیست.
زیرچشمی نگاهی به کوک کرد:
_ انگار یه انسان معمولیه... بخاطر همین تاچ تشخیص‌شون نداده!
کوک محکم با دو دست به میز زد و نگاه پر از عصبانیتش را به نامجون کلید زد:
_ یعنی چی انسانه؟!داری میگی بلاخره بعد از این همه سال داره به آرزوش میرسه؟!داره بزرگترین نقطه ضعفشو پاک میکنه؟!
سری تکان داد:
_ متاسفانه هلن میتونه حضور رباتای انسانیشو پنهان کنه!

کوک عصبی برگه‌ها را ورق زد و به تاریخ ویدیو اشاره کرد.
_ پنج روزی از این اتفاق میگذره و حالا فهمیدید؟! کشیک واسه چیه پس؟!
یجین تا کمر خم شد:
_ مقصر منم. چون سر و کله اش پی..
کوک میان حرفش پرید و نگاه پر از ملامتش را به صورت رنگ پریده‌اش پیوند زد:
_ چون ۲ هفته خلاص بودین دلیل نمیشه یادتون بره بزرگترین دشمنتون اون بیرون هنو داره نفس میکشه!!!
سپس نگاهش روی دیو نشست که به صندلی تکیه زده بود و به برگه‌ها خیره بود:
_ دیو بعد از اینکه برگشتی این چندمین گندکاریه؟!
برگه ها را روی میز انداخت:
_ من تازه اومدم و..
جین وسط حرفش پرید:
_ دنبال بهونه نبودیم اقای دیو.
پوزخندی روی لبانش نشست:
_ منم بهونه نیوردم حقیقتو گفتم!
کوک صدایش را بلند کرد و گذاشت صدایش در گوششان زنگ بزند:
_ من وقت برای دعواهای بچه‌گانه ندارم! خفه شید و بشینیند سرجاتون وظیفه تونو انجام بدید.
هر دو از جایشان بلند شدند و خم شدند:
_ بله قربان!

جونگ‌کوک در بیشتر مواقع لیدر حامی و خوش برخورد کمپ بود اما زمانی که جدی می‌شد همه می‌دانستند که نباید از او سرپیچی کنند‌ چون چشمان به خون‌نشسته‌اش عجیب ترس را به جانشان می‌انداخت.

کوک کمی از لیوان آبش خورد:
_ ارام؟!
اخمی صورتش را دربرگرفته بود و نگاهی به الگوریتم و برنامه‌ریزی‌ها کرد:
_ برام از برنامه‌ات بگو!
نامجون سری تکان داد‌‌. نقشه‌های تاچ را روی صفحه اصلی به نمایش گذاشت و سپس از جایش بلند شد.

Survivor S1 | KookVOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz