9. وتف؟

818 168 90
                                    

همونطور که دستش توسط تهیونگ کشیده میشد از پله ها پایین میرفت. وقتی به پایین پله ها رسیدن، جین متوجه دخترش و خانم کیم شد که داشتن با اشتیاق با هم صحبت میکردن.

"مامان مامان" خانوم کیم با صدای تهیونگ سرشو برگردوند و به پسر همیشه شنگولش نگاهی انداخت. با دیدن جین لبخندی زد و بلند شد و به سمت جین رفت.. جین مودبانه تعظیم کرد و خانوم کیم دستای پسرو با دستای خودش اسیر کرد "خیلی خوشحالم که قبول کردی به اینجا بیای پسرم..نمیدونی چقدر براش دعا کردم"

جین لبخند زد و روی دست مادر تهیونگ بوسه ای زد "ممنونم که دعوتم کردید به اینجا...مثل همیشه موقعی که نیازتون داشتم اومدید"

"سلام" صدای دخترونه ای باعث شد جین و تهیونگ سرشونو برگردونن و با جنی رو به رو بشن. جین برای دختر سر تکون داد و جولیا رو تو بغلش گرفت. تهیونگ ذوق زده به جنی خیره شد.

"به به سلام خواهر عزیز تر از جونم...رو به راهی؟" جنی سر تکون داد و آغوششو برای برادرش باز کرد. تهیونگ جنی رو تو بغلش چلوند "خداروشکر حداقل یه نفر تو این خونه بعد اومدن جین هنوز منو تحویل میگیره! مهم نیست اون یه نفر خواهر بیریختمه!مهم اینه که آدم حسابم میکنه"

جنی با حرص تهیونگو از خودش جدا کرد و به سمت جین رفت که صدای تهیونگ بلند شد"همینه که جوونا عقده ای میشن میرن سراغ مواد مخدر دیگه"

همزمان ضربه هایی توسط پدرش که تازه وارد خونه شده بود و مادرش توی سرش خورد. جنی رو به روی جین ایستاد و به جولیا نگاه کرد "میخوای بیای بغل من؟"

جولیا اون دخترو تو ذهنش خیلی محو به یاد داشت.اما همون باعث شد از بغل پدرش بیرون بیاد و دستاشو دور گردن جنی حلقه کنه. جنی بغلش کرد و لبخندی زد و به جین نگاه کرد "خوش اومدی سوکجین شی"

جین بی حس به چشماش خیره شد "مچکرم..امیدوارم مزاحمتی براتون اینجاد نکنم!"

جنی موهای جولیا رو از تو صورتش کنار زد "هرگز اینطور نیست..من..خوشحالم که قبول کردی کنار ما زندگی کنی"

تنها کسی که اون وسط از لحن سرد جین و لحن غمگین جنی تعجب کرده بود کیم تهیونگ بود. خانوم کیم خنده ای کرد"بیاید آشپزخونه...باید غذا بخوریم..جین تو همیشه غذای منو دوست داشتی نه؟"

جین لبخند زد "البته"

تهیونگ جلو رفت و دستاشو دور گردن جین حلقه کرد و ازش آویزون شد "مامان منم دلم برا غذا هات تنگ شده"

خانوم کیم لبخند زد و به سمت آشپزخونه رفت. آقای کیم به جنی که با جولیای تو بغلش حرف میزد نگاه انداخت " تو هم برو بالا لباساتو عوض کن جنی!"

جنی سر تکون داد "چشم پدر"

جنی جولیا رو روی زمین گذاشت و همراه آقای کیم از پله ها بالا رفتن. تهیونگ با دیدن خلوت شدن مکان فورا بوسه ی محکمی رو گردن جین گذاشت و حلقه ی دستاشو دور گردن پسر بزرگتر محکم تر کرد.

𝖶𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝖬𝖾Where stories live. Discover now