17. ایل وو هیونگ‌ نباید بره!!

759 141 128
                                    

همممم یه اهنگ‌ آروم...یه چیزی مثل 2U جونگ‌کوک پلی کنین^-^

بعد از سلام کردن به پدر و مادرش و جنی، از پله ها بالا رفت و با خوشحالی بدون در زدن در اتاق خودش که حالا برای جین بود رو باز کرد.

قطعا دیدن جین تو اون وضعیت آخرین چیزی بود که میخواست ببینه. جنی که فقط با یه باکسر رو تخت دراز کشیده بود و پلکاشو از درد رو هم فشار میداد.

بخش بدتر ماجرا بدن جین بود. کمرش که با خط های قرمز رنگ پوشیده شده بود. پاهاش که روشون کبودی های وحشتناکی شکل گرفته بود. پوست رفته ی پهلو هاش..‌.جای دندون روی شونه هاش...

تهیونگ بی اختیار خندید.با بغض به تلخی خندید و چشمای جین باز شد. فورا با دیدن تهیونگ رو تخت نشست و با دستاش سعی کرد بدنشو بپوشونه اما دیر شده بود.تهیونگ هر چیزی رو که نباید میدید، دیده بود ...

خنده ی پسر قطع شد.تهیونگ عقب رفت.به در بسته ی اتاق تکیه داد و سر خورد و رو زمین نشست‌.پاهاشو بغل کرد و پیشونیشو رو زانو هاش گذاشت.

جین، لرزش شونه های پسر رو به راحتی میدید. پلکاشو رو هم فشار داد و به سختی بلند شد. در حالی که دستشو به دیوار می گرفت تا زمین نخوره سمت کمدش رفت. از داخلش یه پیرهن بلند و گشاد درآورد و تنش کرد.

برگشت و با قدم های لرزون به سمت تهیونگی که حالا صدای هق هقاش تو اتاق پیچیده بود رفت. رو به روش زانو زد.

دستشو رو سر تهیونگ گذاشت و با چنگ زدن به موهاش از رو زانوش بالا کشیدش. به چشمای خیسش زل زد"برای چی داری اینجوری زار میزنی کیم تهیونگ؟بیست و خورده ای سالته"

تهیونگ دست جینو پس زد و با بغض نگاش کرد"چرا اصلا به من توجه نمیکنی؟برات مهم نیست وقتی میبینم اینجوری ای چقدر داغون میشم؟باورت میشه منِ بیست و سه ساله هم میتونم بشکنم؟"

جین لبخند تلخی زد و پشت دستشو رو گونه ی لطیف پسر کشید "زندگی من ربطی به تو نداره ته!هر چقدر بیشتر توش سرک بکشی بیشتر آسیب میبینی! بیشتر اذیت میشی!"

تهیونگ با کلافگی سرشو به دو طرف تکون داد. دستاشو رو سینه ی جین گذاشت و با شدت به عقب هول داد که باعث شد جین به پشت رو زمین بیفته و ناله ی دردناکی کنه.

تهیونگ، پشیمون از کارش بلند شد و کنار جین رو پنجه ی پاش نشست. جین به سقف نگاه میکرد و لباشو رو هم فشار میداد. مشخص بود داره از برخورد کمر پر از زخمش با زمین زجر میکشه اما بلند شدن هم براش سخت بود. لعنتی به مرد وحشیِ  شب قبل فرستاد و سعی کرد بلند بشه.

اما قبل از اینکه تلاشش نتیجه بده دستای تهیونگ زیر زانو و گردنش نشست و بلندش کرد. تهیونگ، جین رو به پهلو روی تخت گذاشت. هنوز چشماش خیس بود و روی صورتش رد های خشک شده ی اشک دیده میشد.

𝖶𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝖬𝖾Where stories live. Discover now