5. باید بگم؟

700 144 307
                                    

یک دقیقه که سهل بود. جونگ‌کوک نمی خواست حتی یک ثانیه از جین جدا بشه. رو پاش نشسته و دستاشو محکم دور هیونگش حلقه کرده بود.  حتی وقتی ایل وو رسید، همونطور که رو پای جین بود محکم ایل وو رو بغل کرد و وادارش کرد اونم رو پای جین بشینه.

جین بلند خندید"پاهام داره میشکنه"

ایل وو با ناز سرشو رو سینه ی جین گذاشت "اصلا بیاید همین الان یه تریسام عاشقانه بزنیم!چطوره!؟"

جین صورتشو جمع کرد و با مشت تو کمر ایل وو کوبید"گمشو"

جونگ‌کوک خنده ی خرگوشی ای کرد که تضاد جالبی رو با چشمای سرخ و پف کردش ایجاد میکردن! دلش به طرز وحشتناکی برای دو تا هیونگش تنگ شده بود. اونقدر که میتونست تا ابد بهشون نگاه کنه و خسته نشه!

حرکت دستی رو بین موهاش حس کرد و متوجه شد مدت زیادیه که با همون لبخند به ایل وو خیره مونده. نگاهشو به جین که سرشو نوازش میکرد داد. تو چشمای جین دلتنگی رو خیلی واضح میدید.

"جونگ‌کوک بد نگاه میکنیااا!حالا من یه پیشنهاد دادم ولی تو خجالت بکش ما هیونگاتیم!اگر بخوایم بریم رو تختم تو رو راه نمیدیم!البته فکر نکنم به ما نیاز داشته باشی تو همون جیمینی کوچولوت که هر ثانیه ازش تعریف میکنی رو داری!بعله..اصلا...جین تو چرا از من تعریف نمیکنی؟"

ایل وو بی توجه به نگاه خندون اونا،ادای گریه کردن درآورد و یقه ی جینو تو دستاش گرفت"من توجه موخوام!منو بدوست!"

جین درحالی که سعی میکرد خندشو کنترل کنه خطاب به جونگ‌کوک حرف زد"تو این سه سال خل تر از قبل شده..‌میبینی؟"

جونگ‌کوک سر تکون داد و بیصدا خندید. دوست داشت حرف بزنه اما نمیخواست!نمی خواست چیزی بگه که حتی صدای نفس کشیدن هیونگاشم از دست نده!

"تو به من گفتی خلللل!!! باهات کات میکنم همین الانننن" ایل وو همون طور که ادای گریه کردن در میاورد خواست از روی پای جین بلند بشه اما مچ دستش توسط جونگ‌کوک اسیر شد و بعد، صدای پر از بغض و خواهش پسر کوچکتر رو شنید!

"نرو"

همین یه کلمه باعث شد ایل وو دوباره رو پای جین بشینه و با تعجب به چشمای خیس شده ی جونگ‌کوک خیره بشه!

جونگ‌کوک با دستاش صورتشو پوشوند و سرشو رو سینه ی جین گذاشت، ایل وو اخمی کرد و اونم سرشو رو سینه ی جین گذاشت تا صورتش رو به روی جونگ‌کوک قرار بگیره. با نگرانی دستای جونگ‌کوکو از صورتش جدا کرد و انگشت خودشو رو گونه ی نرم پسر کوچکتر کشید‌.

"هی هی نگاه کن...من همینجام!جینو بخاطر اینکه بهم گفت خل میبخشم و اونم منو دوست داره و الان دستشو دور کمرم حلقه میکنه!زود باش جین ضایعم نکن!"

جین چشماشو چرخوند و همون طور که یه دستش دور جونگ‌کوک بود، دست دیگشو دور کمر ایل وو انداخت و به خودش چسبوندش!

𝖶𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝖬𝖾Where stories live. Discover now