23. تولد

677 136 149
                                    

هوسوک آروم پشت کمر نوازش میکرد. چشماشو بسته بود تا خونایی که از دهن پسر بزرگتر خارج میشه رو نبینه.

جین درحالی که نفس نفس میزد شیر آبو باز کرد و کمی آب به صورتش پاشید. گلوش میسوخت و دلدرد به طرز عذاب آوری مانع راه رفتنش میشد پس به هوسوک تکیه داد.

هوسوک یه دستشو دور شونه ی جین حلقه کرد و از دستشویی بیرون اومد. یونگی فورا با یه حوله بهشون نزدیک شد و با آرامش صورت خیس جینو خشک کرد.

جین با صدای لرزونی پرسید"جو-جولیا کجاست؟"

یونگی دست جینو گرفت "نگران نباش توی اتاق داره با گوشیم بازی میکنه"

جین با بیحالی سر تکون داد.‌ هوسوک به جین کمک کرد روی مبل بشینه و بعد به سمت آشپزخونه دویید تا قرص مسکن بیاره. یونگی کنار جین نشست. صورت پسر بزرگتر از درد جمع شده بود ولی صداش در نمیومد.

یونگی آهی کشید و دستاشو رو پیشونی جین گذاشت"تبم داری هیونگ"

جین دست یونگی رو کنار زد"من خوبم"

یونگی خندید"البته...کاملا مشخصه"

جین چشماشو چرخوند و اهمیتی بهش نداد. دستشو رو رون پای یونگی گذاشت "یونگی...برو پیش جولیا! یه آخ...یه موقع گوشیتو خراب میکنه"

یونگی دست جینو نوازش کرد"اشکالی نداره اگه خراب بشه هیونگ"

جین لباشو از درد رو هم فشار داد و چشماشو بست. هوسوک با یه لیوان آب و دو تا قرص مسکن از آشپزخونه بیرون اومد و سمت دیگه ی جین رو مبل نشست. جین قرصا رو ازش گرفت و تو دهنش گذاشت. بخاطر تلخی صورتشو جمع کرد و آب داخل لیوان رو سر کشید.

هوسوک با نگرانی بهش نگاه کرد و لیوانو ازش گرفت"الان بهتر میشی..."

"بابایی؟"

جین برگشت سمت دخترش و با وجود درد، لبخندی زد و دستاشو باز کرد. جولیا که دید یه بغل براش باز شده خوشحال شد و به سمت پدرش دویید و رو پاش نشست.

جین موهای دخترشو با مهربونی نوازش کرد و سرشو به سینش چسبوند "بابایی حالش خوبه؟؟"

جین سرشو بوسید"مگه میشه تو توی بغل بابایی باشی و بابایی حالش بد باشه آخه؟"

جولیا دستای کوچولوش رو دور کمر باریک جین حلقه کرد"پس جولیا همیشه اینجا میمونه"

یونگی که شاهد این صحنه ها بود، به هوسوکی که با حسرت به جین و جولیا خیره شده بود نگاه کرد. لبخندی رو لبش نشست "جولیا"

جولیا سرشو از گودی گردن پدرش درآورد و به یونگی نگاه کرد و با صدای بچگونش پرسید "بله؟"

یونگی لبخند زد"من و هوسوکی اوپات میخوایم بریم یه نی نی کوچولو واسه خودمون بیاریم... امروز میریم که کوچولومونو انتخاب کنیم! تو هم میای؟"

𝖶𝗂𝗍𝗁𝗈𝗎𝗍 𝖬𝖾Where stories live. Discover now