- "هیونگ؟"
با نگاه منتظر سوکجین، جیمین دستش رو پشت گردنش گذاشت و گازی از لبش گرفت.
-" بابت پشت بوم..ممنون.."
+"خواهش میکنم، به جاش میتونی چند لحظه ای حواست به اوضاع باشه تا من یکم چشم هامو روی هم بزارم؟ تا چند ساعت دیگه باید به بیمارا رسیدگی کنم و حس میکنم اگه این وضعیت ادامه پیدا کنه یکی باید به خودم رسیدگی آه.."
جیمین فشار دیگه ای به شونه ی جین وارد کرد و اون قسمتی که حدس میزد دردش بیشتر از قبلِ رو بیشتر فشار داد.
+"مسیح.. "
-"من بهت رسیدگی میکنم جین شی، برو با خیال راحت استراحت کن"
جیمین با خنده ی آرومی گفت و دو دست برادرش رو از پشت کشید تا کتف ها و ماهیچه های خسته اش هم کمی شل بشن.
سوکجین واقعا به این زمان کوتاه استراحت احتیاج داشت.
...
-"بیا"
سوکجین چشمی چرخوند و پرونده ها رو از دست سورین گرفت، به لطف استراحت کوتاهش حالا که ساعت هفت صبح بود، انرژی بیشتری برای صحبت و رسیدگی به بیمار ها داشت.
+"هنوز یاد نگرفتی چطور باید با ارشدت صحبت کنی بچه؟ "
سورین به حالت نمایشی دست هاش رو روی دهنش گذاشت و چشم های خوش حالتش رو گرد تر کرد
-"اوه، اوه خدای من، لطفا من و ببخشید آجوشی! "
جین به تقلید از حرکت نمایشي پرونده هارو توی دستش بالا برد تا مسیر سقوط شون رو روی سر دختر انتخاب کنن، اما قبل از هر اتفاقی سورین شتاب زده پشت جیمین که از همیشه کم حرف تر شده بود رفت و به نوعی پناه گرفت
+"میدونی با پناه گرفتن پشتش کارم و راحت کردی؟ چون جیمین خودش باید یک سنگر دفاعی برای خودش پیدا کنه که از زیر دستم سالم در بره! "
-"این رفتار زننده اصلا سزاوار سن شما نیست آقا! اما ملاحضه ی شما رو در برابر این مرد جوان تحسین میکنم. "
موهاش رو با آرامش نسبی پشت گوشش زد و با تک سرفه ی کوتاهی از پشت جیمین کنار اومد.
+"طلب صبر میکنم مسیح.. "
سوکجین با آه زمزمه کرد و نفس عمیقی برای بازگردوندن تمرکزش کشید.
پرونده ها رو روی میز کنارش گذاشت و به غیر از موارد هایلایت شده، نگاه سرسری به متن های متفرقه انداخت.
بعد از اینکه مطمئن شد چیز خاصی برای ادامه ی روند درمان مانع شون نمیشه، بازگو شون کرد.
+"کیم نامجون توی ده سالگی عمل قلب داشته، و موفقیت آمیز بوده. جئون جانگ کوک بیماری دیستونی* وو.. کیم تهیونگــ.. "
مکثی کرد و آخرین پرونده رو باز کرد
+"بیماری آریتماها* رو داره"
جیمین تک سرفه ای کرد و سعی کرد حس بد و عذاب وجدان نویی که ناشی از شنیدن اسم تهیونگ بود رو از خودش دور کنه.
-" پس اینا بیماری هایی نیستن که روند درمانشون رو کند کنن، درسته؟"
سوکجین سری برای تایید حرف برادرش تکون داد و بعد از نگاه آخری که به عکس تهیونگ توی پرونده انداخت، اون رو کنار گذاشت.
حق با سورین بود، اون واقعا می درخشید!
سرفه ی مصنوعی که کرد، جرقه ای بود برای گرفتن نگاهش از عکس و همچنین جلب توجه دو نفر رو به روش که زیر لب مشخصا با هم بحث کوچیکی راه انداخته بودن
+"چیزی که از شما دو تا میخوام، اینکه توی این چند روز جدیت خودتون و حفظ کنید و از شیطنتی که دارین فقط چند درجه کم کنید، باید کمک دستم باشین نه بلای جونم، روشنه؟ "
ŞİMDİ OKUDUĞUN
My Guide | TaeJin
Romantizmسوکجین و برادرش جیمین، برای پخش نشدن ماجرای تصادف گروه معروف بنگتن اجبارا برای معالجه وارد خوابگاه شون میشن. - +"دنیای من تاریک بود. انقدر پر پیچ و خم که حتی نمیدونستم باید برای نجات خودم از باتلاقی که هر لحظه بیشتر داخلش کشیده میشدم، به کجا قدم ب...
