چندتا نفس عمیق کشیدم...
اومدم برم که یک لحظه سرم دوباره گیج رفت و چشمام سیاه شد...
چند لحظه همون حالت موندم و وقتی خوب شدم یک نفس عمیقه دیگه کشیدم...
و با ذوق مثل دیوونه ها تقریبا بلند گفتم:
+کووووووووک
و به سمت اتاقش رفتم...
°•°•°•°•°•
[ سوم شخص√]
صدای دلنشین پیانوعه جیمین و البته صدای محشره جونگ کوک تو اتاق باعث میشد هر کسی که از جلوی اون اتاق میگذره بی اختیار وایسه و اون اهنگه محشر رو گوش کنه...
البته که این هر کسی شامل تهیونگی که قلبش تقریبا به دهنش رسیده بود هم می شد...
بعد از قطع شدن صدای پیانو و جونگ کوک، تهیونگ متوجه جو بین اونا شد و تصمیم گرفت برای چند دقیقه هم که شده جونگ کوک رو به حاله خودش رها کنه و ذوقش رو جوره دیگه ای خالی کنه...
تهیونگ با خودش فکر کرد این میتونه یک لطف به جونگ کوک باشه که حداقل با خودش کنار بیاد و کینه شو کنار بذاره اما قطعا نظر جونگ کوک با تهیونگ فرق داشت!
بعد از تموم شدن اهنگ؛ جیمین زیر چشمی نگاهی به جونگ کوک کرد...
جونگ کوکم متقابلا زیر چشمی به اون نگاه میکرد و وقتی دیدن هر دوشون بهم نگاه میکنن مستقیم بهم نگاه کردن...
کوک سرفه ای کرد:
_این اهنگ رو نسبت به قبل خیلی بهتر شدیم...
ولی توی ترانه دوم یک مقدار دیر شروعــــ...
با صدای زنگ گوشیش حرفشو قطع کرد...
منیجر سجین بود...
_بله؟!
سجین: کوک ما داریم اماده میشیم برای اینکه ببریم تون یک استودیو بزرگ...
نامجون و هوسوک و یونگی پایین منتظر شماهان...
_باشه...
سجین:و در ضمن جیمین اونجاست؟! چون اگه با توعه دیگه بهش زنگ نزنم...
کوک نگاهی به جیمین کرد و گفت:
_پیشه منه؛ متاسفانه
چهره ی جیمین تغییری نکرد...
ادامه داد:
_اما از ته و اون دکتره خبر ندارم...
اخمای جیمین به وضوح توی هم رفت...
سجین «هوووووف»ی کشید و گفت:
_باشه پایین منتظرتونم
و گوشی رو قطع کرد...
کوک به گوشیش نگاه کرد و سمت چمدونش رفت...
چون به محض اینکه به هتل رسیدن شروع به تمرین کردن و حتی فرصت مرتب کردن لباسارو هم ندادن...
پشتشو به جیمین کرد و مشغول انجام کارش شد اما با صداش متوقف شد...
_چرا انقدر از برادره من بدت میاد؟!
کوک فکر کرد اگر این سوال احمقانه رو بی جواب بزاره هیچ اتفاقی نمیوفته...
اما جیمین کم نیورد:
_اگه قراره از کسی بدت بیاد اون منم که دارم بد اخلاقیاتو با جون و دل تحمل میکنم، اما نمیفهمم برای چی اینقدر از اون بدت میاد؟!
اون که بدی به تو نکرده!به اندازه کافی سختی و فشار روش هست ولی بازم به خاطر اشتباه من با همتون مهربون بوده...
اگه یک دلیل برای اینکه از اون بدت میاد بهم بگی هر کاری بگی انجام میدم!
YOU ARE READING
My Guide | TaeJin
Romanceسوکجین و برادرش جیمین، برای پخش نشدن ماجرای تصادف گروه معروف بنگتن اجبارا برای معالجه وارد خوابگاه شون میشن. - +"دنیای من تاریک بود. انقدر پر پیچ و خم که حتی نمیدونستم باید برای نجات خودم از باتلاقی که هر لحظه بیشتر داخلش کشیده میشدم، به کجا قدم ب...
