P A R T 17 - BEST PIANIST -

1.6K 262 21
                                    

بعد از اینکه همراهه تهیونگ سواره ماشین شدیم هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد...

تهیونگ توی خودش بود...
و من...
درگیره مشکلاتی بودم که این وقت روی سرم ریخته بود...

جیمین...
اون یارو عوضی...
پول خونه...
و
و تهیونگ...

اون یک جور خاصی با من رفتار میکرد...
محبت میکرد ولی در عین حال محبتاش رو نمیشد با محبتای نامجون یکی دونست...

خودمم نمیدونم چرا...
شاید فقط دارم به خودم تلقین میکنم که داری بزرگش میکنی!

من محبت ندیده بودم و این محبت کردنا برام عجیب میومد...!

با بوقی که راننده زد از جام پریدم و از افکارم خارج شدم...
نگاهی به تهیونگ که از پنجره بیرون رو نگاه میکرد و اهنگی رو زیر لب زمزمه میکرد انداختم...

عایش من باید سریع صد هزار دلار دیگه جمع کنم...

خوب وقتی فکرت درگیر این و اون باشه یادت میره کاغذ بدی به اون عوضی تا برای دریافته پولش اونو امضا کنه...

در نتیجه مثل کفتار از فرصت سو استفاده میکنه و میگه عوض سیصد و پنجاه هزار دلار، دویست و پنجاه هزار دلار دادی!!!

اینو واقعا نمیتونم به جیمین بگم!
باید یواشکی برش دارم و گرنه اون بچه سکته رو میزنه!

با فکر جیمین به یاد چند ساعت قبل افتادم و دوباره لعنتی به بدبختی خودم فرستادم...

*فلش بک*
جلوی خوابگاه بنگتن
قبل از حرکت به بیمارستان

+مگه من مسخره شماهااااااام؟!
کور بود نتونست همون موقعه چک کنه؟!

جی هیون:ایناش به من ربطی نداره رئیس گفت همینو بت بگم!

اومدم جوابشو بدم که زمزمه ی نگهبان به گوشم خورد...

"_اقا چیکار کنم؟! جلوی کمپانی داد و بیداد راه انداختن شایعه درست میشه واستون! "

ابروم رفت!
از کتش گرفتم

+تن لشتو جمع کن عصری میام باهاش حرف میزنم

کتش از چنگم دراورد
_الان باید بیای

+کوری نمیبینی جایی کار دارم؟!
در ضمن تو کسی نیستی که به من میگه چیکار کنم چیکار نکنم!
نه تو نه اون رئیس عوضی تر از خودت!

_هی هی چرا وحشی شدی شازده!

نفس عمیقی کشیدم

سرشو بلند کرد و گفت:
_واو چه خوشگل! اون پسره شبی چنده؟!

با این حرفش فکر کردم منظورش جونگ کوک یا تهیونگه اما خوب...
اشکال نداشت اگه احتمالات احمقانه ای رو که تو کلم رژه میرفتن رو در نظر میگرفتیم!

My Guide | TaeJinWhere stories live. Discover now