سمته جونگ کوک و تهیونگ رفت...
بوق بوق بوق... :دکتر لی؟!
_دکتر آن، جیمینم•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
_ای...ن روپوشش، این... م گوش.. گوشیش
جیمین : ممنونجونگ کوک: میدونی رمزش چیه؟!
جیمین: قبلا اسمه من بود...اما وقتی زد ارور داد
_ویمین...
+چی؟!
_ویمین، رمزشهجیمین، ویمین رو زد و عکسه جیمین و تهیونگ کناره هم روی صفحه نمایان شد...
اشک توی چشمی جیمین جمع شد...جیمین: این کیه؟! جکسون برای چی به جین پیام داده؟!
جونگ کوک با شنیدن اسمه جکسون جلو اومد...
_جکسون پیام داد؟!
ببینم!گوشی رو از دست جیمین کشید...
جیمین دستشو جلوی جونگ کوک قرار داد:
+میشه دقیقا بگی چیکار داری میکنی؟!_ما رفتیم پیشه جکسون...
_چرا؟!جونگ کوک در حالی که گوشی رو چک میکرد جواب اون دوتا رو داد:
_ ما رفتیم پیشش و ازش خواستیم که لیست مهمونای ویژه کنسرت چین رو برامون دربیاره، بعدشم ازش خواستیم هر کی پسر ندارن یا داشتن و از دست دادن رو برای جین هیونگ بفرسته و ظاهرا خیــــ...
هی جکسون...جیمین: چیشده؟!
_جکسون اسم سه نفر رو برامون فرستاده...... :هی...
تازه توجهشون به هیو سوپی جلب شد که از اون موقعه شاهده گفت و گو اونا بود...جیمین: بله؟!
هیو سوپ : اسمه سه نفر رو برام میخونی؟!جونگ کوک: چرا؟!
هیو سوپ : من... من جزوی از خانواده های چه بولم...
یکی هست میشناسم...
احتمالا بابای سوکجین هم...همون باشه...جونگ کوک سرشو بالا اورد:
_واقعااا؟!
خیله خوب...
لی جیونهیو سوپ: نه این نیست...
چندبار تو مهمونیا دیدمش...
پسرش...
پسرش یک اشکالی داره برای همون اسمشو خط زده از شجر نامه و گرنه پسر داره...جونگ کوک:چه بی رحم!
بعدی جی مونسوک...هیو سوپ: پسر نداره!
طرف چهارتا زن داره ولی همشون دختر اوردن...
هنوزم در تلاشه ولی فعلا که ناکامه...جونگ کوک تکخندی زد:
_انشاا... به مرادش برسه!
اخری...با شک ادامه داد:
_کیم... سوک... جونگ؟!با سکوت هیو سوپ سرشو بالا اورد...
+نمیشناسیش؟!جیمین با طعنه ای به جونگ کوک گفت :
_ این یکی رو منم میشناسم!هیو سوپ لبش رو گزید...
چرا حالا که تا اینجا جواب داده بود لال شده بود؟!
نمیتونست پا پس بکشه...
وجدانت پسر...
YOU ARE READING
My Guide | TaeJin
Romanceسوکجین و برادرش جیمین، برای پخش نشدن ماجرای تصادف گروه معروف بنگتن اجبارا برای معالجه وارد خوابگاه شون میشن. - +"دنیای من تاریک بود. انقدر پر پیچ و خم که حتی نمیدونستم باید برای نجات خودم از باتلاقی که هر لحظه بیشتر داخلش کشیده میشدم، به کجا قدم ب...