P A R T 30 -Stay With Me-

1.5K 208 108
                                        

توجه توجه:

تیکه هایی که پر رنگ نوشته شده...
خاطراتیه که تهیونگ از پارت های قبلش به یاد میاره:)

******************

_اوهــ...
یونگی: سورین و هوسوک اومدن...

نگاهمون به سمت اون دوتا کشیده شد...
که حالا کنارمون بودن...

جیمین و تهیونگ هردوشون بلند شدن...
_چیشد؟!

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°

با قدم های سستش وارد اتاق شد...
برعکس جیمین، تهیونگ نمیدویید...
اروم بود...
مثله قلبش...
مثله جینش...
اروم به سمت تخت جین قدم برداشت...

دستاشو اروم توی دستای جین گرفت و نشست...
دسته جین رو بالا اورد و بوسه ای عمیق روش کاشت...
و اونو با دستای خودش محاصره کرد و زیر چونش گذاشت...

×|×|×|×|×|×|×|×|×|×|×|×|×

+سلام جینیِ من...
میدونی چه قدر دلم برات تنگ شده بود؟!
نمیدونم چی بگم یا از کجا شروع کنم...
چون شاید شروع کننده همه مکالمه هامون تا الان تو بودی...

نگاهم افتاد به پسری که بالا سرم بود
با چهره هیجان زده ای گفت:
_بالاخره به هوش اومدی؟!

تکخندی زد و بغضشو قورت داد:
+البته به جز روز اعتراف...
یادته؟!
من خیلی استرس داشتم...

سرمو نزدیک گوشش بردم و با صدای بم تری نسبت به قبل گفتم:
+که با کوچکترین نگاهت قلبم به لرزش درمیاد...
که با تنها برخوردت بهم ارامش سراسر وجودم تزریق میشه...

گفتم پیشت میمونم اما نموندم...

نگاهش به کبودی های گردن و ساقه دست جین افتاد...
+جینی یکبار دیگه من رو ببخش...
من حتی ازت یکبار هم نپرسیدم چرا!
چرا اینجوری شدی!؟
شاید اگه میپرسیدم وضعیتمون این نبود...

اما تهیونگ توجهی نشون نداد:
+منظورم حاله بدشه!
منظورم دل پیچه های وقت و بی وقتشه!
کمر دردشه...
رنگ پریدگی هاشه!
منظورم کبودی های روی گردنشه!!!
فهمیدی منظورم چیهههه؟!

برای همون یک لحظه هایی که مواظب نبودم کلی خودمو لعنت میکنم...
می بخشی؟؟

تکخندی زد و ادامه داد:
+شاید احمقانه باشه...
ولی به بیماریت حسودیم میشه!
کاش جای کبودی ای روی گردنت کاره من بود!
اینو میگم چون میدونم نمیذاری حتی بهش نزدیک بشم!

_پس نفس نکش!
با تعجب پرسیدم:
+چی؟!
_رو گردنم حساسم لعنتی!

+همین حالا هم دلم واسه گوشای قرمزت تنگ شده...
هر چی میگفتم قرمز میشد!
جین چرا الان قرمز نمیشن؟؟

My Guide | TaeJinWhere stories live. Discover now