+بشین اینجا برای بقیه صبحونه درست کنم بعدش جدا باهات صحبت دارم...
لحن جدیمو که دید سر تکون داد ولی ننشست...
بلند شد اومد کنارم کمک...
و ما غافل از اون سه تا پسری که با تعجب همون نگاه میکردن!
.
.
.
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
با صدا شدن اسم اشنایی لای چشمامو باز کردم...
_وقتشه بیدار شی تهیونگ...
+اه صبح بخیر
_صبح بخیر... خوب خوابیدی؟!
+اوهوم... فقط احساس میکنم پام خوابیده...!
با لحن متعجب گفت:
_اوه نکنه دچار فلج موقتم شدییییی؟!
+چی؟! نه نه من میتونم پاهامو تکون بدم!
_اوه خداروشکر ترسوندیم
ادامه داد:
_پس مشکل چیه؟!
+مشکل؟! مشکلم این که میخوام راه برم! پاهام همش گز گز میکنه!
_اوه، بزار برم سوکجین رو صدا کنم...
بی معطلی گفتم:
+نه! خواهش میکنم... اگه اون بیاد شاید نزاره راه برم!
_خوب اون منفعته تو رو میخواد!
اوه!
+خواهش میکنم من میخوام راه برم... اصلا شاید بخوام برم دست به اب!
سعی کردم مظلوم نگاهش کنم تا تاثیر داشته باشه که فکر کنم داشت!
_خیله خوب... سعی کن از من بگیری و بیای پایین...
لبخند مستطیلی زدم و دستمو دور شونش انداختم...
اولش هیچ حسی از پاهام نداشتم ولی کم کم گز گزش شروع شد...
خوب فکر کنم این نشونه خوبیه!
البته امیدوارم!
به در اتاق رسیدیم...
_خیله خوب فکر میکنی خودت بتونی از دیوار بگیری؟!
با ذوق جواب دادم:
+اره اره میتونم
نامجون:اوه یک لحظه همینجا وایسا بزار برم سوپا و لباساتو بیارم...
+باشه...
اما من فقط گفتم باشه و بهش عمل نکردم:|√
دستمو به در اتاق گرفتم و در رو باز کردم...
همزمان با دیدن فردی که پشته دره غافلگیر شدم و دوتامون فریادی زدیم و من دستمو از دیوار برداشتم...
و خوب وقتی عامل ایستادنت نباشه چی میشه؟؟
درسته تلپی میخورم زمین!
چشمامو بستم تا با کله بخورم زمین ولی تنها صدای که شنیدم صدای :
_آخ
آرومی بود!
خوب مسلما این صدای من نبود چون من صدای بمی داشتم و در ضمن من هیچ جایی از بدنم احساس درد نداشتم که بگم « آخ »!
چشمامو اروم و با احتیاط باز کردم و با دیدن صورت زیبایه رو به روم که البته از درد تو هم رفته بود چشمام تا بیشترین حد گشاد شد...
YOU ARE READING
My Guide | TaeJin
Romanceسوکجین و برادرش جیمین، برای پخش نشدن ماجرای تصادف گروه معروف بنگتن اجبارا برای معالجه وارد خوابگاه شون میشن. - +"دنیای من تاریک بود. انقدر پر پیچ و خم که حتی نمیدونستم باید برای نجات خودم از باتلاقی که هر لحظه بیشتر داخلش کشیده میشدم، به کجا قدم ب...
