20.Happy

359 107 158
                                    

ساعت سه صبح وقت مناسبی برای بیدار شدن نبود ولی جی بی بهرحال بیدار و با دیدن اینکه جین یونگ هم هنوز بیداره سورپرایز شد

_نباید تا الان خوابیده باشی جین یونگی؟

دید که جین یونگ از جا پرید

_آه! جه بوم بیداری؟

بدون شک صداش داشت میلرزید

_چیزی شده؟

_نه! فقط یادم اومد چیکار کردم!

جی بی لبخند زد و بلند شد

_میخوای برای خوردن یکم خوراکی شبانه بهم ملحق بشی

_حتما

شیر و بیسکویت اونقدرام بد نبود... وقتی بخوای به یکی تکیه بدی و از سکوت کتابخونه لذت ببری اصلا هم بد نبود

جین یونگ سرشو روی سینه ی جی بی گذاشته و جی بی با موهای جین یونگ بازی میکرد درحالی که جین یونگ به موسیقی ضربان قلب جی بی گوش میداد

جی بی گاز بزرگی به بیسکویت دستش زد و جین یونگ اروم به منظره ی لپای کیوت جی بی خندید هیچ کاری جز فشار دادن لپاش ازش برنمیومد

جی بی بیسکویت داخل دهنش رو قورت داد و با هردوتا دستاش صورت جین یونگ رو قاب گرفت

کف دستاش رو بالاتر برد و چتری های جین یونگ رو کنار زد تا یه بوسه ی نرم روی پیشونی اش بکاره.انگشتاش رو روی صورت زیبای امگا میکشید

جین یونگ چشماش رو بست و صورتشو سمت لمس نرم جی بی خم کرد

(کاش این هیچ وقت تموم نشه )

هردوتاشون با خودشون گفتن

جین یونگ چشماشو باز و به نامزدش نگاه کرد

خدایا اون واقعا زیباست.جین یونگ نمیدونست داره با جه بوم چیکار میکنه. گرمای داخل قلب الفا چیزی بود که قبل از جین یونگ وجود نداشت.اون به جی بی امید داده بود

(شاید منم بتونم خوشحال باشم )

جی بی با امیدواری فکر کرد و به جین یونگ لبخند زد و اونم در جواب بهش لبخند زد بعدش به جلو خم شدو بینی،چشما و در نهایت لبای جین یونگ رو بوسید

(اگه این یه رویاس برام مهم نیست اگه هیچوقت بیدار نشم )

لباش نرم مثل ابریشم و شیرین مثل عسل بود.دستاش که راهشون رو به موهای جی بی پیدا کرده بودن باعث شدن جی بی اه راضیی بکشه

جین یونگ لباشو سمت خط فک جی بی برد و محکم بوسید و بعدش نوبت گردنش بود که با اون بوسه های بهشتی مورد عنایت قرار بگیره

جی بی رکابی اش رو دراورد و روی زمین پرت کرد جین یونگ خیلی سپاس گذار بود که دسترسی به اون قفسه ی سینه ی پهن و سیکس پک های اغوا کننده رو پیدا کرده. اون جی بی رو کامل بوسید و تا جایی که میتونست لاو مارک به جا گذاشت

_بیا بریم توی توی اتاق من

جی بی گفت و جین یونگ به نشونه ی موافقت سرشو تکون داد

جین یونگ عاشق گرمایی بود که دورش رو گرفته ، نفس ارامی که به پشت گردنش میخورد و دستی که دور کمرش پیچیده شده بود

با به یاد اوردن اتفاقات دیشب لبخند زد. جی بی توی تخت محشر+ بود جین یونگ خودشو خوش شانس ترین مرد روی زمین میدونست.اون همچین زیباترین مرد بود وقتی که تمام بدنش با عرق پوشیده شده و سنگین نفس میکشه درحالی که داره با جین یونگ‌ عشق بازی میکنه

They say all good boys go to heaven but bad boys bring heaven to you

میگن همه ی پسرای خوب میرن بهشت ولی پسرای بد بهشت رو برات به ارمغان میارن

🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉

زمان حال

جین یونگ به خط قرمز روی بیبی چک نگاه کرد و چشماش پر از اشک شد

روی زمین سرد سرویس بهداشتی نشست و به شدت شروع به گریه کرد

_این تنها راهه...

اون زمزمه کرد

_منو ببخش خواهش میکنم منو ببخش

اشکاش روی گونه هاش میوفتاد ولی اهمیت نمیداد نمیتونست بیشتری از این بشکنه میتونست؟

ارزو میکرد همه چیز برگرده به دورانی که همه چی اسون تر بود.زمانی که اون+ فقط یه اشنا بود!همه چیز خیلی ساده تر و کمتر دردناک بود ! وقتی که جی بی فقط برای اون لبخند میزد ! وقتی که میبوسیدش و ارزو میکرد یه خانواده ی شاد داشته باشن

جین یونگ درحالی هق هق میکرد به شکمش نگاه کرد

_حالا یه خانواده ی کوچولو داریم جه بوما!ما یه خانواده ب کوچولو داریم! میتونی بیای و من رو کامل کنی...ما رو؟ یه خانواده ی خوشحال...

🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉

دلتون کباب شد نه؟ منم واقعا با جین یونگ با تمام وجودم ارزو میکردم جه بوم مثل قبل میشد 😭

این پارت به 40 رای برسه پارت بعد رو اپ میکنم ⁦❤️⁩

اااا واتپد چرا همچین میکنه من اینو قشنگ ۴ روز قبل اپ کردم حالا نگاه میکنم اپ نشده 😐

bittersweet / JJPWhere stories live. Discover now