25.Free

352 78 112
                                    

یه هفته گذشته و هنوزی خبری ای جه بوم نشده بود انگار دود شده رفته بود هوا

جین یونگ رفته بود خونه ی خانواده ی ایم ولی جه بوم اونجا نبود.توی استدیو اش هم نبود. دوستای زیادی هم نداشت برای همین جین یونگ نمیدونست چطور باهاش ارتباط برقرار کنه

_نگران نباش جین یونگ.جه بوم واقعا قویه!مطمئنم هرجایی که هست حالش خوبه! مطمئنم برای ناپدید شدنش یه توضیحی داره

مارک دستشو روی شونه ی جین یونگ گذاشت و سعی کرد ارومش کنه! ولی اونم به اندازه ی جین یونگ گیج شده بود قبلا هیچ وقت جه بوم اینکارو نکرده بود اونم میخواست دلیل ناپدید شدنش رو بدونه

_ وقتی برگرده حسابی میزنمش

جین یونگ با حالت تهدید گفت ولی نگرانی توی صورتش داد میزد

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

روز بعد وقتی داشت از سرکار برمیگشت جه بوم بهش زنگ زد

_ایم فاکینگ جه بوم! کدوم گوری بودی؟

جی بی اروم خندید

_سلام عزیزم!منم دلم برات تنگ شده بود!من خوبم تو چطوری؟

_جوابم رو بده!!!

_رو در رو حرف بزنیم بهتره

و یه ثانیه بعد دوتا دست جین یونگ رو از روی زمین بلند کردند و صدای خوشحال جی بی رو شنید

_وای خدایا دلم برات تنگ شده بود! پاپی کوچولوی من

_وات د فاک؟پاپی؟منو بذار زمین!جه بوم! کجا بودی؟

_داشتم روی یه چیزی کار میکردم

جه بوم بعد از گذاشتن جین یونگ روی زمین و بوسیدنش گفت

_روی چی دقیقا؟

جین یونگ دست به کمر نگاش کرد

_یه رازه! یه کادویی که برای ازدواجمون بهت میدم ولی هنوز کامل نشده!

با لبخند دندون نمایی گفت

_چرا جواب تماس هام رو نمیدادی؟هیچ میدونی چقدر نگران شدم؟

(شک دارم)جی بی با تلخی فکر کرد ولی لبخندش رو نگه داشت

_ببخشید من فقط نمیتونستم روی سورپرایزم تمرکز کنم و تو خدای حواسپرتی هستی!و اگه بهت زنگ میزدم و صدات رو میشنیدم اینقدر دلم برات تنگ میشد که بدون انجام دادن هیچ کاری برمیگشتم!منو میبخشی؟ اگه منو ببخشی  قول میدم تا هروقت که بخوای بغلت کنم

بغل کردن، همون بغل کردن لعنتی ایی که جین یونگ بهش اعتیاد داشت! جه بوم خودش به تنهایی هم اعتیاد اور بود! به محض اینکه جی بی شروع به لمس کردنش میکرد دیگه نمیتونست به هیچ چیز دیگه ایی فکر کنه

bittersweet / JJPWhere stories live. Discover now