4. his man

562 151 29
                                    

جین یونگ از جا پرید...ترسش بود یا عصبانیتش؟نمیتونست تشخیص بده

_تو مرد من نیستی ایم جه بوم تو ازم فرار کردی پس بهم بگو چرا اینجایی؟ و بهم مزخرفاتی مثل دلم برات تنگ شده یا منو ببخش تحویلم نده چون هیچ کدوم ازینا دیگه پیش من خریدار نداره

عصبانیت بود...جی بی میدونست هرچی نباشه اون 24 ساعت روز و 7 روز هفته این حس رو داشت

به همون سرعتی که عصبانی شده بود اروم گرفت

جی بی سمت جین یونگ رفت و جلوش وایستاد

_معذرت خواهی؟ من متاسف نیستم چرا باید متاسف باشم؟ من برای ازدواج اماده نبودم و تو میدونستی فقط گفتنش چیزی رو عوض نمیکنه پدر مادر هامون هرکاری میخواستن میکردن ولی دلم برات تنگ شده بود خیلی بیشتر از اون چیزی که دوست داشته باشم اعتراف کنم و ازین متنفرم ( هیچ وقت از چیزی که در مورد توه متنفر نیستم )  این حس رو نمیخوام این وابستگی داره زنده زنده منو میخوره !این...درد (توی سینم) توی سرم ! هیچ وقت نتونستم فکر کردن بهت رو تموم کنم ارزو میکردم بتونم اما نمیتونم ولی نگران نباش عزیزم....اینجا نیومدم که روی اعصاب تو راه برم برای کار اومدم و وقتی کارم تموم شه با یوگیوم برمیگردم و کی میدونه شاید تا ۴ سال دیگه هم لازم نباشه قیافم رو ببینی چطوره؟عالیه نه؟

لبخندش واقعی نبود...به عنوان یه بازیگر میدونست چجوری لبخند بزنه که مردم رو گول بزنه ولی حالا نمیتونست...

جی بی دوتا دستاشو روی دو طرف شونه ی جین یونگ گذاشت و نزدیک تر کشیدش پیشونی هاشون بهم چسبید

_منو نبوس

جین یونگ با استحکام گفت

_نمیبوسم

جی بی جواب داد

_ازت متنفرم

جین یونگ دوباره عصبانی به نظر میرسید

_منم همینطور

جین یونگ دستاشو روی قفسه ی سینه ی جی بی گذاشت

_و یه چیزی بپوش!نمیخوام یه سکس از روی تنفر باهات داشته باشم

جی بی خندید

_مطمئنی؟

جین یونگ به عقب هولش داد

_صد در صد

و به طرف حموم رفت

جی بی لباسش رو پوشید و برای روز پر کاری که در پیش داشت اماده شد

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡

جین یونگ سرشو به وان تکیه داد و چشماش رو بست

_اون جذاب بداخلاق رو اونجا میبینی؟ اونی که حس و حال " من دِرِک هِیل ام و هیچ علاقه ایی بهت ندارم" رو منتقل میکنه

bittersweet / JJPDonde viven las historias. Descúbrelo ahora