How do we fall in love
Harder than a bullet could hit ya?
How do we fall apart
Faster than a hair pin trigger?وقتی جی بی شروع به خوندن کرد چشمای جین یونگ گشاد شد اون تا حالا صدایی مثل این رو نشنیده بود!خیلی منحصر به فرد بود!
Don't you say, don't you say it
Don't say, don't you say it
One breath, it'll just break it
So shut your mouth and run me like a riverجی بی چشماش رو بست و نفس عمیقی کشید
Shut your mouth, baby stand and deliver
Holy hands, oh they make me a sinner
Like a river, like a river
Shut your mouth and run me like a river(صدای بهشت اینجوریه؟) جین یونگ کاری جز شگفت زده شدن نمیتونست بکنه
Choke this love till the veins start to shiver
One last breath till the tears start to wither
Like a river, like a river
Shut your mouth and run me like a riverTales of an endless heart
Curses is the fool who's willing
Can't chang the way we are
One kiss away from killingصدای جی بی نرم تر شد و قلب جین یونگ رو ذوب کرد
Don't you say, don't you say it
Don't say, don't you say it
One breath, it'll just break it
So shut your mouth and run me like a river
Shut your mouth, baby stand and deliver
Holy hands, oh they make me a sinner
Like a river, like a river
Shut your mouth and run me like a river
Choke this love till the veins start to shiver
One last breath till the tears start to wither
Like a river, like a river
Shut your mouth and run me like a riverاهنگ تموم شد و همه با خوشحالی دست زدن
_یه بار دیگه بگو کی قراره تا خوابیدن اون یکی بخونه؟
جین یونگ در حالی که سمت جه بوم خم شده بود پرسید و باعث شد به خنده بیوفته
کلمه ی " دوست داشتنی" توی ذهن جین یونگ اومد! اره شکی نیست جی بی توصیف کلمه ی دوست داشتنی بود
بعد از اینکه همه نوبت اشون رو با خوندن و رپ کردن گذروندن تصمیم گرفتن که دیگه وقت خوابه
باید تصمیم میگرفتن کیا قراره توی یه چادر باهم بخوابن چون چادرا اینقد بزرگ بودن که دو نفر رو توی خودشون جا بدن و مینگیو کاملا واضح گفت که با خوابیدن بیرون راحت نیست و توی ماشین میخوابه !بقیه به هم دیگه نگاه کردن
مارک دست یونگجه رو گرفت و سمت یکی از چادرا برد. جی بی به یونگجه چشمک زد و باعث شد یونگجه قرمز بشه
متیو و تهیونگ واضحه که جدایی ناپذیرن (چرخوندن چشما) پس وارد چادر خودشون شدن! تنها کسایی که مونده بودن بم بم،مینهو،جین یونگ و جه بوم بودن
_مطمئن نیستم بتونیم به این دوتا اعتماد کنیم
مینهو به بم بم گفت
_اره منم همینطور! اگه جینیونگ حامله بشه چی؟
بم بم با اون لبخند شیطانی سر به سرشون گذاشت
ESTÁS LEYENDO
bittersweet / JJP
Romanceمجری: اینم یه سوال هیجان انگیز. بهمون یه داستان دیوونه کننده از گذشته ات بگو که فن هات ازش خبر ندارن دِف: من از یه مراسم ازدواج فرار کردم ! مجری ( خندیدن): واقعا؟؟ عروسی کی بود؟؟؟ دِف (نیشخند): خودم داستانی که دِف خواننده و بازیگر مشهور راز بزرگش...