12.move

422 119 91
                                    

_حتی دیگه بامزه هم نیست

جی بی درحالی که روی کاناپه دراز کشیده بود با بی حسی گفت.خسته بود و فقط میخواست بخوابه ولی الان اینجا بود.وسط یه درامای خانوادگی

یوگیوم همین الانشم رفته بود توی اتاق خودش و خوشحال بود که عضوی ازین خانواده نیست اینجوری میتونست به راحتی ازین موقعیت دراماتیک دوری کنه

_اونا میدونن که من به زودی میرم و اینکاراشون فایده نداره درسته؟

جی بی با همون لحن بی حس پرسید

_اونا برای اینم برنامه دارن!اینجوری نیست که انتخابی داشته باشی

جین یونگ نمیخواست بحث کنه

_برنامه دارن؟

_اگه این ازدواج رو قبول نکنی پدرت شرکتش رو به مارک توان میده پسر عموی عزیزت

فقط همون اشاره به کمپانی کافی بود تا مود جی بی عوض بشه جوری که انگار یکی اتیشش زده سرجاش نشست

_چی؟این امکان نداره! اون کمپانی مال منه

اون کاملا عصبانی بود صدای بلندش باعث شد هیونجین و یجی از جا بپرن ولی قیافه ی جین یونگ بی تفاوت و هنوز اون نیشخند طعنه امیزش روی صورتش بود

_نه تا وقتی که لجبازی و کارای احمقانه کنی

_پس... تموم کاری که باید بکنم اینکه ازدواج کنم بچه دار بشم و به خوک های پیر نشونش بدم؟بعدش اونا تنهام میذارن و کمپانی ام هم مال خودم میمونه؟

جی بی ابرو هاشو بالا انداخت و به دستاش نگاه کرد

_درسته

جین یونگ گفت و به جلو خم شد!میدونست اینبار جی بی نمیتونه فرار کنه!با وجود اینکه هنوز نمیخواست با جی بی ازدواج کنه ولی نمیتونست با انتخاباش روی اینده ی برادرش ریسک کنه

_خیله خب!بیا ازدواج کنیم!من مراسم نمیخوام!هیچ کس قرار نیست این موضوع رو بفهمه...ممکنه روی کارم تاثیر بذاره!بعد از ازدواج برمیگردیم خونه ی من!اونا نگفتن چنتا بچه پس یکی کافیه!صبر کن...اگه اونا یه نوه میخوان لازم نیست مارو مجبور به ازدواج کنن درسته؟

جی بی سرشو بالا اورد.یجی احساس معذب بودن میکرد

برادرش واقعا داشت خودخواهانه رفتار میکرد.هیونجین اب دهنش رو قورت داد و به برادرش نگاه کرد. جین یونگ اخم کرده و گوشه های لبش با انزجار بالا رفته بود

_پس منظورت اینکه...من کارم رو ول کنم تا تو به چیزی که میخوای برسی؟

_نه عزیزم نه! من اونقدارم خودخواه نیستم!تو قرار نیست کارت رو از دست بدی

جی بی جوری به نظر میومد انگار بهش توهین شده

_پس چی؟

جین یونگ دندون قروچه ایی کرد....یه صدای محوی توی سرش میگفت باید خودشو برای یه چیز بد اماده کنه.

bittersweet / JJPDonde viven las historias. Descúbrelo ahora