قدم های آروم و پیوستهش رو روی کف چوبی زمین حرکت داد، نگاهی به همراه قدبلند رئیس اوه که به اون احترام گذاشت انداخت و لبخندی از رضایت روی لبهاش نشست. اوه البته همیشه همینطور بود، هیچکس اجازه نداشت ذره ای به همراهِ رئیس اوه بی احترامی کنه. کمرش رو صاف کرد و به آرومی و کوتاه تقه ای به در زد و با اجازه مرد میانسال پشت در، وارد کانکس نیمه چوبی شد، خیلی وقت ها برای دیدار رئیس اوه به اینجا میاومد. در واقع کسی قرار نبود از قرار های اون دو نفر خبری داشته باشه شاید برای همین تمام مدت مخفی باقی مونده بود.
-دیر کردی
آه البته که باید این رو میشنید، انگار مرد میانسال یه کرنومتر دستش داشت و همیشه منتظر میموند تا مدت زمان دیر رسیدن های اون رو حساب کنه.
کوتاه به مرد احترام گذاشت و عقب تر رفت:"معذرت میخوام" هرچند صداش تقریبا به زور از بین دندان هاش شنیده میشد و نشونه ناراضی بودنش بابت معذرت خواهی کردن بود، ولی درحال حاضر چیز های مهمتری برای اهمیت دادن وجود داشت، دست هاش رو پشت کمرش حلقه کرد، مرد میانسال سمت کسی که پشت سرش ایستاده بود برگشت:"ییشینگ برای اینکه اونجا بایستی نگفتم بیای"در رو پشت سرش بست و همونطور که مرد گفت جلوتر اومد و روبروی رئیس اوه نشست.
-درباره اون دو نفر چیزی فهمیدی؟
چهره ییشینگ طوری بنظر نمیرسید که جوابگو ی سوال مرد باشه، مرد کوچیکتر به صندلی تکیه داد و دست هاش رو روی دسته ها فشار داد:"سعی کردم، و همونطور که خودتون گفتید جونگین پلیسه"
چهره اوه کاملا گویای اینکه هنوز منتظر اطلاعات مفید تریه بود، ییشینگ جلوتر اومد و ادامه داد:"بکشمش؟"با تردید به رئیس اوه نگاه کرد و مرد سری به دو طرف تکون داد:"نه، مسئولیتش رو سهون قبول کرده. بهش اعتماد دارم میدونم خودش میتونه مراقب یک نفر باشه...اتفاقا نزدیک بودن بیش از حدش به سهون میتونه خیلی مفید باشه"
هرچند ییشینگ همچنان در موردش تردید داشت، اخم ظریفی کرد:"مطمئنید؟ میتونه دردسر ساز بشه"
-از کی دستور میگیری شینگ؟
ایندفعه چیزی برای گفتن نداشت، حق با مرد بزرگتر بود. به صندلیش تکیه داد و حرفی نزد. سعی کرد اول توی ذهنش جملاتش رو برای گفتن کنار هم بچینه و بعد از چند ثانیه سرش رو بالا آورد:"نتیجه زیادی پیدا نکردم، در واقع شاید هیچ نتیجه ای. خیلی خوب داره با باند همکاری میکنه، اطلاعاتش رو بررسی کردم چیز خاصی پیدا نکردم فقط دو حالت داره، آی پیش رو چک کردم توی یکی از همین کمپ های روحیه بخشی برای کسایی که سعی میکنن ترک کنن و از این مسخره بازیا کار میکنه، رفتم همونجایی که آدرسش رو از آیپی پیدا کردم و درست بود. سابقش رو خواستم و اینطور که فهمیدم واقعا توی کمپ کار میکرده. ولی هنوزم بهش شک دارم. یا داره حقیقت رو میگه و واقعا پلیس نیست یا قبلا با کمپین هماهنگ شده که شک دارم اونا دروغ بگن"
YOU ARE READING
Prestige
Fanfictionاسم فیک: پرستیژ [On Going] ژانر: رمنس، درام، جنایی، اسمات کاپل های اصلی: سکای، چانبک/بکیول نویسنده: TOM جونگین و بکهیون، از طرف اداره گانگنام ماموریت دارن که یه پرونده کوکائین رو حل کنن و بهترین ایده این بود که از دو نفر دیگه کمک بگیرن... دو نفر که...