Chapter 43

314 64 38
                                    

-خب چی داریم؟

بکهیون پرونده رو مطالعه کرد و امیلی درحالی که به زور چشم هاش رو باز نگه داشته بود کاغذ دیگه ای رو دست بکهیون داد.

-لی کانگ هوان، همونی که دنبالش بودی؛ پرونده ی مالکیت کارخونه رُس

مرد کنارش ناخودآگاه لبخند کوچیکی زد و با فکر به اینکه بلاخره به این کفتار لعنتی رسیدن کل بی‌خوابی دیشبش رو فراموش کرد!
با بدبختی تونست با رئیس تماس بگیره تا براش یه بلیط فوری جور کنن و از طرفی جا برای دو نفر نبود و نتونست با چانیول برگرده و تمام مدت یه گوشه از ذهنش احساس گناه می‌کرد که نتونست با چانیول برگرده، ولی الان همه ی مزخرف های توی ذهنش یه گوشه گم شدن، داشت بال بال می‌زد تا زودتر با اون هوان لعنتی صحبت کنه.

-تو خیلی خوش شانسی بکهیون، پارکر و لوهان دقیقا لحظه ای رسیدن در خونش که می‌خواست خودش رو حلق آویز کنه.

بکهیون "کلاسیک" زیر لب زمزمه کرد و پشت در اتاق بازجویی ایستاد.

-علائم خاصی که لازم بشه روانکاو بررسی کنه؟

امیلی قهوه ی یخ زده اش رو سر کشید و سر تکون داد "نه نه، بیشتر طوری بود که مجبورش کرده باشن، پارکر می‌گفت تا لحظه آخر مقاومت می‌کرد حتی الانم کنارشه تا یه وقت فکر کاری به ذهنش نرسه! خونه اش قرنطینه اس، تیم انگشت نگاری فردا میرسن و تا فردا هیچکس اجازه ورود نداره و برای اینکه دیگه هیچ نگرانی ای نداشته باشی لوهان رو گذاشتم تا از دور مراقب خونه باشه"

بکهیون قبل از اینکه در رو باز کنه، پرونده رو دست امیلی داد و پشت کتف دختر زد.
-امی بهت افتخار می‌کنم، جدی تنها ادم بدرد بخوری که این دور و بر پیدا می‌کنم! کاش بیای تیم تحقیقات واحد گانگنام کار کنی

هرچند، احتمالا زمانی که برمی‌گشتن کره، دیگه خودش قرار نبود اونجا باشه.
به مرد روبروش نگاه کرد و پارکر بعد از اشاره ی بکهیون، از اتاق بیرون رفت و در رو بست.

-عصر بخیر آقای لی، مالک کارخونه ی داروسازی رُس ول درسته؟

مرد به آرومی سر تکون داد و بکهیون به دست های زیر میز مرد نگاه کرد که چطور گوشه ی ناخن ها بیشتر پوسته پوسته می‌شدن.
روبروی هوان نشست و پرونده رو جلوش گذاشت.

-خیلی وقت بود انتظار دیدنتون رو داشتم آقای هوان، متوجه فعالیت های غیرقانونی توی کارخونه شدیم و با شریک شما آقای کیم صحبت کردم، و طبق قرارداد ها فکر کنم شما توضیحات بیشتری برای ارائه درباره ی داروسازی غیرقانونی توی کارخونه داشته باشید

مرد به قرارداد هایی که روبروش بودن نگاه کرد و سرش رو بالا آورد "بله، تایید می‌کنم ۷۰ درصد از اشتراک کارخونه برای منه و مسئولیت فعالیت ها رو من به عهده دارم"

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 09, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

PrestigeWhere stories live. Discover now