Chapter 7

663 200 73
                                    

با آخرین امضایی که چانیول زیر برگه زرد رنگ توی دست جونگین زد، رسما یه قرار داد کاری بین اونها بسته شده بود و صادقانه سهون هیچوقت فکرشو نمیکرد برای نجات دادن جونش مجبور بشه با یه بیبی پلیس همکاری کنه!

_خب، فردا برمیگردیم

بعد از دادن برگه به بکهیون، خواست کت مشکی رنگش رو از روی دسته صندلی برداره که مچ دستش توسط سهون گرفته شد، نگاهش رو سمت مرد روبروش چرخوند و با ابروی بالا رفته و حالت سوالی به سهون نگاه کرد.

_الان رفتن فایده نداره، فردا دوباره قراره برگردین پس همینجا بمونین

در واقع جونگین با اون خونه مشکلی نداشت، مشکل اصلی مرد روبروش بود که دستش رو به طرز وحشتناکی محکم بین انگشت های فشار میداد و با نگاه خیره اش داشت روی اعصاب جونگین راه میرفت، نیم نگاهی به بکهیون انداخت انگار پلیس کوتاهتر از این پیشنهاد بدش نیومده بود چون بهرحال پیشنهاد سهون کاملا منطقی بنظر میرسید؛ الان رفتن به خونه ای که از طرف هان گرفته بودن واقعا فایده ای نداشت، اگه اینجا میموندن میتونستن درباره نقشه و کارهای فردا باهم صحبت کنن و خیلی اطلاعات بیشتری توی همین چند ساعت کوتاه بدست بیارن.

_مشکلی نیست

و قبل از اینکه حتی بخواد بیشتر از اون به نظر سهون فکر کنه دوباره کتش رو از تنش بیرون کشید و خودش رو روی کاناپه مشکی رنگ پرت کرد و برنامه ها و بودجه بندی هایی که از طرف اداره گرفته بود رو از توی پوشه بیرون کشید، جونگین با جدا شدن دست سهون از مچش با نگاه ناامیدی به هیونگش که رسما روی کاناپه لم داده بود انداخت و نتونست نگاه سهون که پیروزی داخلش موج میزد رو ببینه.

🥃🥃🥃🥃

بعد از جمع کردن پرونده از روی میز، بلاخره سرش رو بالا اورد و نگاهش رو بین ساعتی که از دوازده گذشته بود و چانیولی که تقریبا داشت بیهوش میشد چرخوند.

_خب، فکر کنم صحبت کردن درباره پرونده کافی باشه

چانیول دستی توی موهاش کشید و بعد از خمیازه آرومی، چندبار چشم هاش رو باز و بسته کرد؛ اگه میخواست بین روز ها یکی رو بعنوان تخمی ترین روزش انتخاب کنه، بعد از آتیش سوزی ساختمون کاتان امروز قطعا رتبه دوم رو داشت!
اولین ثانیه ای که بعد از شیش ساعت کار کردن برگشته بود خونه دوتا پلیس رو توی خونه دیده بود و همون لحظه بود که چانیول مطمئن شد شنیدن صدای ناله های لعنتی یه نفر توی اتاق سهون خیلی راحت تر از دیدن دوتا پلیسی بود که ازش همکاری توی پرونده دستیگری کاتان رو میخواستن.

_میتونی شب تو اتاق من بمونی

بدون اینکه سرش رو بالا بیاره با صدای خواب آلودی رو به بکهیون گفت و مرد کوتاهتر سرش رو بالا پایین کرد و نگاهش رو سمت جونگین چرخوند که همچنان روی اطلاعات پرونده تمرکز کرده بود و داشت چندتا از سنگین ترین جرم های کاتان رو میخوند‌.

PrestigeWhere stories live. Discover now