Chapter 10

633 206 82
                                    

با ایستادن روبروی ساختمون، سرش رو بالا گرفت و نیم نگاهی به تابلو و متن نوشته شده روی اون انداخت.

_دنبالم بیاین

کریس با سر به در ورودی اشاره کرد و جونگین توجهش رو از تابلو گرفت و قبل از اینکه بتونه پشت سر کریس و سمت در ورودی حرکت کنه مچ دستش توسط سهون گرفته شد.

_میدونی که باید چی بگی هوم؟

چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و چشم غره کوتاهی به مرد بلندتر رفت، لعنتی چرا فکر میکرد جونگین قراره نقشه ای که کلی روش کار کرده بودن رو فراموش کنه؟!
تقریبا سیصد بار قبل از اومدن اینجا تکرار کرده بودنش و جونگین بعنوان یه پلیس با رتبه خوب توی اداره واقعا اونقدری احمق نبود که همچین چیز ساده ای رو فراموش کنه.

_میشه باهام مثل بچه های دوساله رفتار نکنی اوه سهون؟ من یه پلیسم و بهتر میدونم دارم چیکار میکنم

سهون نیشخندی به چهره جدی و اخم های توهم جونگین زد؛ خب، از نظر اون چهره عصبانی پسر روبروش بیشتر شبیه به یه پاپی حرصی بنظر میرسید تا یه پلیس عصبانی.
البته به این معنا نبود که سهون واقعا اون رو دست کم گرفته بود، کسی که تونست جای اونها رو پیدا کنه قطعا حفظ کردن یه رول ساده نباید براش سخت باشه، در واقع سهون عادت داشت وقتی خودش از چیزی نگران می‌شد با تکرار کردنش برای بقیه اون رو به خودش یاداوری کنه! البته که قرار نبود این رو با صدای بلند و رو به جونگین بگه، ترجیح میداد این راز رو با خودش به گور ببره.

_باشه بیبی پلیس

نیشخندی به ابروهای جونگین که بیشتر توی هم کشیده شده بودن و خط اخم عمیقی رو به وجود اورده بودن زد و سعی کرد به اینکه اون واقعا میتونه جدی بنظر برسه توجهی نکنه، همچنان میخواست قبول داشته باشه که پسر روبروش فقط یه پاپی کیوته که ماهیچه های قوی ای داره.

_هی، فقط همون چیزایی که گفتمو بگید خب؟ رِد خیلی خیلی شکاکه هر لحظه ممکنه به کوچیکترین چیزی شک کنه و واقعا نمیخوام پوستم روی کف اتاقش پهن بشه

چانیول بعنوان آخرین حرفش قبل از ورود به کارخونه داروسازی گفت و سرش رو با بیاد اوردن آخرین دفعه ای که پوست خشک شده یکی‌ از افراد رِد رو روی زمین اتاق سوهو دیده بود تکون داد و دستی به بازوش کشید، بکهیون بدون اینکه سمت مرد بلندتر برگرده فقط سرش رو به نشونه تایید بالا پایین کرد.
وقتی یه پلیس توی اداره گانگنام باشی، یعنی باید درباره هرچیزی اطلاعات داشته باشی و این یعنی آمادگی کامل هردوشون درباره انواع دارو ها و طرز ساخت اونها، البته که قرار نبود با جزئیات کامل همه چیز رو بلد باشن، تنها چیزی که لازم بود یه سری اطلاعات برای راضی کردن رد بود که دیگه جای شکی برای فردی که هنوز براشون ناشناس بود، باقی نمونه.

PrestigeWhere stories live. Discover now