چشم هاش بدون اینکه سرش رو تکون بده، رد دود رو دنبال میکردن؛ کِی به اینجا رسیده بود؟
جونگین ۱۸ ساله جلوی آیینه ی ترک خورده ی اتاق مادرش ایستاده بود و قول داد برای همیشه از سیگار کشیدن و هر نوع مخدر دیگه ای دور بمونه، پس الان داشت چه غلطی میکرد؟ولی خب، اونقدر هم مهم نبود.
نه جونگین دیگه ۱۸ ساله بود، نه مامان زنده بود.-حالت بهتره عزیزم؟
سهون پرسید و دستش رو توی موهای پسری که سرش رو روی پاهاش گذاشته بود کشید، جونگین بدون اینکه نگاهش رو از سقف بگیره سیگار رو از لبهاش فاصله داد، سرش رو به نشونه تایید تکون داد و دوباره پوکی به سیگار توی دستش زد، حس میکرد اگه یکم دیگه داخل این لباس های کوفتی بمونه از گرما تبدیل به بخار میشه.
سرش رو از روی پای سهون برداشت و بدون اینکه به نگاه سوالی مرد بزرگتر نگاه کنه، آستین بلند مشکی رو روی زمین انداخت و قطره های عرق رو از روی پیشونیش پاک کرد، دوست داشت نگران باشه که چرا داره اینطوری عرق میکنه و چرا انقدر گرمه، اما مغزش کشش نگران بودن رو نداشت، در واقع... احساس خوبی داشت.
تنها چیزی که دید لبخند تار سهون بود، بدون اینکه چیزی بگه جلوتر رفت و روی پاهای مرد نشست و پیشونیش رو به شونه ی سهون تکیه داد و صدای ضربان قلب سهون انقدر بلند بنظر میرسید که نتونست روی خالی شدن انگشت هاش و جدا شدن سیگار از دستش توجه کنه.مرد سیگار رو داخل سطل کنارش له کرد و بدن پسر توی بغلش رو محکم تر به خودش فشرد و همونطور که شونه ی لخت جونگین رو میبوسید، با نوک انگشت هاش پشت کمرش رو نوازش کرد.
-عزیزم، گرمته؟
جونگین زیرلب ناله ای کرد و به نشونه تایید سرش رو روی شونه ی مرد تکون داد.
-میخوای بخوابی پسر خوشگلم؟
جونگین خیلی سریع سرش رو به دو طرف تکون داد و قبل از اینکه سهون سوال دیگه ای بپرسه، لبهاش رو روی لبهای مرد بزرگتر گذاشت، هیجان ناگهانی ای که سراغش اومده بود اجازه نمیداد روی چیزی بجز بوسیدن سهون تمرکز کنه، طوری مرد رو میبوسید انگار لبهای سهون تنها چیزی بود که بهش نیاز داشت.
سهون چنگی به موهای پسر توی بغلش زد و جونگین رو روی تخت هتل گذاشت، تیشرت مشکی رنگش رو روی زمین انداخت و لبهاش رو روی گردن طلایی پسر گذاشت و همونطور که گردنش رو میبوسید، دست های جونگین رو روی کمر شلوارش حس کرد و قبل از اینکه جونگین شلوارش رو هم روی زمین بندازه، جلوی پسر رو گرفت.
-عزیزم، تو حالت خوب نیست... بعدا انجامش میدیم هوم؟
ولی قبل از اینکه دست پسر رو جدا کنه، جونگین سرش رو محکم به نشونه نه تکون داد.
-ولی الان بهت نیاز دارم سهون، برای اولین بار حس میکنم همه چی خوبه، گند نزن بهش
منتظر موافقت سهون نموند، دوباره لبهاش رو روی لبهای مرد گذاشت و با دست هایی که انگار به سختی کنترلشون رو به دست داشت، سعی کرد شلوار مرد بزرگتر رو پایین بکشه و سهون ایندفعه جلوش رو نگرفت؛ وقتی جونگین ازش خواست کمی از کوکائین رول شده اش رو بهش بده، سهون موافقت کرد صرفا بخاطر اینکه نمیخواست جونگین رو بیشتر این داغون ببینه، مطمئن بود اگه پسر رو توی بغلش نگه نمیداشت دوباره قیچی یا هر کوفتی که بتونه بهش آسیب بزنه رو از کشو ها جایی پیدا میکرد.
و با اینکه تاثیر کوکائین اونقدر هم نتیجه ی متفاوتی بهش نداده بود، ولی حداقل قرار نبود جونگین بخاطر خونریزی از هوش بره.
KAMU SEDANG MEMBACA
Prestige
Fiksi Penggemarاسم فیک: پرستیژ [On Going] ژانر: رمنس، درام، جنایی، اسمات کاپل های اصلی: سکای، چانبک/بکیول نویسنده: TOM جونگین و بکهیون، از طرف اداره گانگنام ماموریت دارن که یه پرونده کوکائین رو حل کنن و بهترین ایده این بود که از دو نفر دیگه کمک بگیرن... دو نفر که...