Chapter 1

1.4K 282 87
                                    

_هی کوتوله پرونده جدیدو چک کردی؟

نیم نگاه سردی به مرد کنارش انداخت و کاغذ مچاله شده رو سمت مرد پرتاب کرد تا دیگه جرئت نکنه کوتوله خطابش کنه، البته که اون هم اونقدرا کُند نبود و قبل از اینکه کاغذ به سرش برخورد کنه توی هوا گرفتش و با لبخند پهنی به مرد کوتاهتر خیره شد.

_سخت نگیر بک، رئیس هان گفت این ماموریت قراره خیلی بهت خوش بگذره

چینی به بینی‌ش داد و با چشم های ریز شده به دوستش خیره شد و سری به نشونه تاسف تکون داد، مردی که روبروش نشسته بود پلاک اسمش رو که کیم مینهو با رنگ طلایی روی اون حک شده بود رو روی لباسش صاف کرد و دوناتی که توی دستش بود رو گاز کوچیکی زد.

_هان گفت بهت بگم نیم ساعت دیگه برای گرفتن پرونده به دفترش بری

سرش به نشونه فهمیدن تکون داد و به صندلیش تکیه داد، در واقع همین دو روز پیش از یه مأموریت کوفتی برگشته بود و بشدت خسته بود، اصلا نمی‌فهمید چرا اون مینهو ی لعنتی باید انقدر راحت روی صندلیش لم بده و دونات‌ش رو بخوره درحالی که بکهیون باید هر یک هفته یک‌بار یه پرونده لعنتی رو حل میکرد؟
با شنیدن صدای قدم های آرومی که داشت به میزش نزدیک تر می‌شد، سرش رو از بین کاغذ های انبوهی که روی میزش جمع شده بود بیرون اورد و به پسری که با لبخند مهربونی بالای سرش ایستاده بود خیره شد.

_هیونگ...فکر کن کی قراره باهات بیاد مأموریت؟

و قبل از اینکه بکهیون حتی بتونه حرفی بزنه مینهو روی صندلیش جلوتر اومد و دونات توی دستش رو پایین گذاشت و با هیجان سمت پسری که روبروی بکهیون ایستاده بود برگشت:«نگو که تو رو فرستادن؟»

بکهیون نگاه سوالی‌ش رو بین دوتا مرد چرخوند و دوباره سمت پسر روبروش برگشت و لبخند کوچیکی از خوشحالی زد:"راست میگه جونگین؟ تو برای این پرونده با من انتخاب شدی؟"

جونگین سرش رو به نشونه تایید بالا پایین کرد و لبخند بزرگی زد، در واقع بعد از یکسال تموم که از کار معلق شده بود، اون هم بخاطر یه اشتباه کوچیک توی پرونده یکسال پیش که بهش داده شده بود دیگه هیچ پرونده و مأموریتی بهش داده نشد تا همین امروز که رئیس هان بلاخره تصمیم گرفته بود بیخیال این تنبیه و معلق کردن از کار یکساله جونگین بشه و اون پرونده رو شخصا بهش داده بود، جونگین اون لحظه به سختی جلوی خودش رو گرفته بود تا از خوشحالی داد نزنه و کل اداره رو با صدای بلندش بفاک نده.

_پسر...فکر کردم هان می‌خواد اخراج‌ت کنه

مینهو همونطور که دوباره دونات شکلاتیش رو توی دستش گرفته بود، با لحن بهت زده ای زمزمه کرد و توجهی به چشم غره بکهیون نکرد، در واقع بکهیون خودش هم نمیدونست چرا این مرد لعنتی انقدر روی اعصابشه.
جونگین نگاه کوتاهی به مینهو انداخت و بدون توجه به مرد سمت بکهیون برگشت.

PrestigeWhere stories live. Discover now