18. Nightmare 2

3.1K 933 65
                                    

لباشون روی هم به آرومی میلغزیدن و دستاشون موهای همدیگه رو حریصانه نوازش میکردن. چانیول جوری توی هر لحظه بکهیونو بیشتر به سمت خودش میکشید که انگار می ترسید حتی ذره ای فاصله بینشون اون مو آبی کیوتو ازش جدا کنه. ضربان قلب هردوشون بالا رفته و بوسه پر حرارتشون بدناشون رو داغ کرده بود. چانیول زبونش رو روی لبای پسر کوچیکتر کشید و بکهیون بعد از باز کردن دهنش پاهاش رو پشت کمر چان بهم قفل کرد و با اینکار بدناشون رو کامل بهم چسبوند. می تونست دستای چانیولو که از بین موهاش روی گردنش سر خورد حس کنه و حرکت انگشتای چانیول روی پوستش نفسش رو بند میاورد. حتی ساده ترین لمسای چانیول هم براش فوق العاده به نظر می رسیدن. دستای مرد بزرگتر کم کم روی پهلوهای بک سرخوردن و برای نفس کشیدن لباشون رو از هم فاصله داد.

_ حس میکنم دارم دوباره خواب میبینم.

بکهیون درحالی که نفس نفس میزد زمزمه کرد و با جلو کشیدن سر چانیول بدون اینکه بهش فرصت گفتن چیزی بده دوباره لباشون رو به هم رسوند. چشماش رو بست و به خودش اجازه داد حتی اگه اون یه خوابه نهایت لذت رو ازش ببره. البته که طعم و حرارت لبای چانیول خیلی واقعی تر از اونی بود که بخواد یه خواب باشه.

با حس دستای چان که آروم زیر پلیورش قرار گرفتن و مشغول لمس پهلوهاش شدن، قوسی به کمرش داد و حلقه دستاش رو پشت گردن مرد بزرگتر تنگ تر کرد. چانیول بکهیون رو بیشتر به خودش چسبوند و بدون اینکه بوسه شون رو قطع کنه دستاش رو زیر زانوهای پسر کوچیکتر گذاشت. اما قبل از اینکه موفق بشه اونو از روی میز بلند کنه، صدای در خونه مانعش شد و اون دو نفر با بی میلی از هم فاصله گرفتن.

_ چهیونگ همیشه زمانای بدی رو برای رسیدن انتخاب میکرد.

چانیول با حرص زیر لب غر زد و حالت مظلوم و عصبانی چهره اش باعث شد بکهیون به خنده بیفته‌. چطور یه نفر می تونست در عین هات بودن اونقدر کیوت باشه؟

درحالی که سعی داشت موهای آشفته اش رو با یه دستش مرتب کنه با دست دیگه اش کمی چانیولو به عقب هول داد و آروم گفت:(( نمی خوای که همیجا بمونی تا خواهرت مارو اینجوری ببینه؟))

_ اوه معلومه که نه. فکر کنم سهم هیجان امروزش تکمیل شده باشه.

چان جواب داد و عقب رفت. بکهیون خیلی متوجه نشد اون چی میگه اما همون لحظه ورود پر سر و صدای چهیونگ و می سان مانع پرسیدن سوالش شد و وادارش کرد به سمت اون دو نفر برگرده.

_ اون بیرون داره برف میاد!

چهیونگ هیجان زده داد کشید و وقتی بکهیونو که روی میز آشپزخونه نشسته بود دید، دوباره داد زد:(( هی می سان ببین کی اینجاست!))

_ خواهش میکنم یونگ. از تنای دیگه صدات هم استفاده کن. مثلا این تُن.

چانیول رو به خواهرش با لحنی که معمولا معلما ازش استفاده میکنن گفت و به حنجره خودش اشاره کرد تا نشون بده منظورش از آروم حرف زدن چیه. اما چهیونگ بی توجه بهش، می سانو که مشغول فرو کردن انگشتاش توی بستنی قیفیش و بعد لیس زدن اون انگشتا بود روی زمین گذاشت و به سمت بکهیون رفت.

Alien🌠 [Chanbaek]Where stories live. Discover now