« من عاشقتم »

524 99 268
                                    


صبح زود_ لری در خانه

ل_ هی داری چیکار میکنی ؟

ه_ فکر میکنم ..

زیرلب جوابشو دادم.

خودش رو کنارم رو کاناپه انداخت ، بهم چسبید و هویجشو گاز زد.

ل_ به چی ؟

ه_ به خودم

ل_ و خدا به خود فکر کرد و جهان ایجاد شد ...

دراماتیک گفت ، قهقهه زد و سرشو رو پاهام رها کرد.

کمی موهای کوتاه و قهوه ای رنگش رو ناز کردم.

ه_ لویی ؟

ل_ جااانممم هری

وقتی دستمو گذاشتم رو گونه ش ترکیب قرمزِ لاکیِ ناخون های من با چشمای فیروزه ای اون روانم رو نشاط میداد.

ه_ چی بپوشم برای تولد زین ؟

اخرین تیکه هویج رو هل داد گوشه لپش و سرشو به سمت دلم چرخوند.

لبمو گاز گرفتم و بهش نگاه کردم.

ه_ هوم ؟

محلم نذاشت ؛ کله شو تو شکمم فرو کرد و قلقلکم داد.

از خودم جداش کردم و اون گفت که هیولای قلقلکیه و تا اشکم درنیومد از خنده ، ولم نکرد.

بعد با موهای آشفته کنارم نشست و چشماشو چرخوند.

دستاشو باز کرد و من رو کشید تو بغلش :

ل_ بیا ببینمت ... چقدر خوشگل میشی تو صبحا

به خودم نگاه کردم که یه باکسر شورت پام بود با یه کراپ تاپ سفید که وسطش قهوه و چیتوز مالیده بودم و کثیف شده بود.

چیز خاصی برای ستایش نبود و لویی مدام نازم میکرد و من تو بغلش وا میرفتم.

ل_ خیلی این شلوارکت رو دوست دارم

ه_ واقعا ؟

ل_ اره بریم بخریم بازم ... این کیتی های کوچولوی روش خیلی قشنگند .. نگاش کن داره میخنده به پاهای درازت ..

شورتم خیلی کوتاه بود برای همین یکم پایینتر کشیدمش و لویی داشت کیتی مورد علاقه ش رو انتخاب میکرد.

ل_ آره یه عالمه ... باید یه عالمه هلو کیتی بخریم .. کیتی کیتی کیتی ..

ه_ امم لو ؟

LOUIS ❤️ ( L.S ) Onde histórias criam vida. Descubra agora