✤Chapter16✤

205 49 42
                                    

سلام سلااااام ^^

چطورید خوشگلاااا 😍

یه تشکر بکنم از کسایی که تا الان فنفیک رو دنبال کردن و با ووت هاشون بهم انرژی دادن ...

لاو یو سو ماااچ💛

ولی خب داستان فعلا تمومی نداره دوستاااان

پس مثل همیشه با ووت و کامنت دادناتون بهم انرژی بدید 😍

خب ....

بریم که داشته باشیم 😈😈😈



                  ***************

نزدیک به یک ساعت بود که نایل توی اتاقش بود و داشت کاراشو انجام میداد ..

هری هم روی کاناپه دراز شده بود و سرش تو گوشیش بود که یهو یه چیزی روی تنش افتاد و جلویه دیدش به گوشیش رو گرفت ...

آره اون نایل بود پسرش دستاشو باز کرد و خودشو انداخت تو بغلش ....

بخاطر پاهای جمع شده هری بدنش گود شده بود و سرش رو سینه مردش بود (امیدوارم فهمیده باشید)

هری لبخند صدا داری زد و گوشیشو کنار گذاشت و به جاش شروع کرد پسر دلبرشو ناز کشیدن و نایل هم از خدا خواسته خودشو مثل یه گربه تو بغلش بیشتر جا کرد

هری_ امروز خیلی دلبری میکنی ها .. حواست هست بچه گربه؟

سرشو تکون داد و لبخند شیطانی زد


نایل تو همون حالتی که یه طرف صورتش به سینه مردش چسبیده بود دستاشو پشت هری قفل کرد و توی حصار بچگونش اسیرش کرد

نایل_ ددی من باید حالش خوب باشه ، وقتی تو فکره باید اینجوری خوبش کنم و درضمن .. یه ساعته دارم کار میکنم خسته شدم . باید خستگی در کنم

هری سرشو از رو سینش بلند کرد و با دقت جز به جز صورتشو از نظر گذروند


هری_ چرا انقدر دوست دارم ؟؟اصن چرا انقد خوبی ... اصن کی بهت اجازه داده انقد دلبری کنی؟؟



ریز خندید ، چشماشو بست و لباشو غنچه کرد تا هری ببوسش

هری_ گربه کوچولویه ملوس

سریع خم شد لباشو بوسید

نایل _ دوست دارم

هری _ منم دوست دارم


هری از چشمایه قرمز نایل فهمید خابش میاد ... سرشو دوباره روی سینه ش گذاشت


هری_ خوابت میاد گربه کوچولو ... بخاب زندگیم


و شروع کرد نوازش کردن موهای بلوندش .. نایل خیلی سریع صورتشو به سینه ش مالید و این یعنی خیلی زیاد خوابش میاد

My Sweet Creature[N.S]Where stories live. Discover now