✤Chapter17✤

204 48 63
                                    

سلام سلام :*)✋🏻

حالتون چطورهههه !!! من اومدم با یه پارت طولانی 😍واسه کاور هم بگم .. نایل رو همچین موجود پرستیدنی در یک ابعاد کوچکتر تصور کنید

لطفا تا آخر چپتر همراه من باشید و حرفامو بخونید😂 ولی خب ... باز هم مثل همیشه ووت و کامنت هاتون رو دریغ نکنید چون باعث میشه خیلی انرژی بگیرم 💛 لاو یو عال

بریم که داشته باشیم ... 😈😈😈

.

.

.

.

.


چند دقیقه بعداز خارج شدن جان از اتاق هری یه نفر با شدت درو باز کرد که هری و سم از جاشون پریدن ...

اون پسر حواس پرت حواسش نبود که تو شرکته و فکر میکرد اتاق خودشونه واسه همین خیلی راحت اوند توی اتاق

با فهمیدن سوتی که داده چشماش گرد شد و با عجله راه اومده شو برگشت و درو بست

هری : من معذرت میخام ... واقعا عذر میخوام


هری نمیخاست جلو سم ضایع بازی در بیاره اما نتونست و پقی زد زیر خنده و دست مشت شده شو گذاشت رو پیشونیش ..

جوری که اون فسقلی هری و سم رو ترسونده بود و اونا ترسیدن خیلی صحنه خنده داری بود ...رسما اون پسر تمام حد و مرزا رو جابه جا کرده بود

چند دقیقه گذشت که یه تقه آروم با در خورد

هری خندشو جمع کرد و صاف رو صندلیش نشست

هری : بیا تو

خیلی متشخص درو باز کرد و با چندتا پروند وایساد جلوی در ..

انگار نه انگار اون بوده که چند دقیقه پیش مثل حیوون سرشو انداخته بود پایین و اومده بود داخل .. انگار که طویله س

با کفشایه رسمی که صدا میداد اومد جلو و با نوک انگشتش عینکشو بالا تر فرستاد

نایل : سلام .. ببخشید پرونده های جدید رو براتون آوردم

هری سر تا پای پسرشو از نظر گذروند .. اون لباسایه رسمی که البته نایل رو کیوت تر از هر موقعی کرده بود و مخصوصا اون عینکش ، خیلی کیتن شده بود

چقد خوشگل شده بود

هری نا محسوس لبخندی روی لبش نشست و داشت با چشماش پسرشو قورت میداد

هری : ممنون

نگاهشو ازش گرفت و دستشو دراز کرد ... سریع جلو اومد و پرونده هارو دو دستی تحویلش داد

نگاه های خیره سم بین اون و هری رد و بدل میشد و خیلی کنجکاو بود که اون پسر مو زرد رو بشناسه .. تاحالا توی شرکت ندیده بودش

My Sweet Creature[N.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora