✤Chapter 24✤

245 49 169
                                    

سلام سلامممم 😃✋🏻

دوباره اومدم با یه پارت به شدت برگ ریزون 🍃🍃 ...

مرصی که تا الان داستان رو دنبال کردید لطفا ووت و کامنت فراموش نشه

بوک رو توی ریدینگ لیستتون ادد کنید و به بقیه هم معرفی کنید تا از این بوک جنجالی جا نمونن

بریم که داشته باشیم 😈😈😈

.

.

.

.

.

🚫warning smut🚫


با پشت دستش اشکاشو پاک کرد و نگاهش دوباره تغییر کرد .‌‌.. شد همون هری چند دقیقه پیشی که با بی رحمی به تن ظریف و کوچیک نایل ضربه میزد

_وقتی سم امتحانش کرده ... چرا من نکنم

_وقتی سم طعمتو چشیده ‌‌‌..چرا من نچشم

همینطور که حرف میزد با شدت سگک کمربندشو باز کرد

_هرزه کوچولو ... بزار خودم جوری به فاکت میدم که نری محتاج بقیه بشی

و نایلو با یقه پرت کرد تو اتاق ...


نایل با شدت روی تخت افتاد و سریع برگشت تا ببینه هری داره چیکار میکنه .. هیچوقت چنین فکری رو نمیکرد . انتظار هر چیزی رو داشت به جز این ...

بدنش دیگه تحمل نداشت و نفسش بالا نمیومد
هری اومد تو اتاق و با بی رحمی حمله کرد به لبای نایل و وحشیانه میبوسیدش .. فکر اینکه کسه دیگه ای هم این لبارو بوسیده و حسشون کرده آتیشش میزد

لباساشو تو تنش پاره کرد

_نگفته بودی بی دی اس ام دوس داری هرزه

_من احمق .. یک سال ازت مراقبت کردم ، نزدیکت نشدم ... گذاشتم تو آسایش زندگی کنی

_اما تو یه بی لیاقت ... لیاقتت همون براونزه که هر شب زیرش غش کنی

با دو تا دستاش به تخت سینه نایل ضربه زد و دوباره روی تخت افتاد ...

نایل بیحال فقط به هری خیره شده بود که داشت لباساشو در میاورد ... خدا میدونه چقد قلب کوچولوش آسیب دیده بود .. حرفایه هری صد برابر کتک هاش درد داشت ... کاشکی اونو انقد میزد تا بمیره اما نه اینجوری که عذابش بده و قلبشو بشکونه ... اون خیلی زود قضاوت کرده بود .

اون بچه ۱۷ ساله .. که قلبش مثل گنجشک بود ... چرا باید اینجور سرنوشتی داشته باشه

چرا نمیتونست مثل بقیه هم سنایه خودش زندگی کنه .. تازه داشت طعم زندگی رو میچشید که با پشت دستی خورد توی دهنش و خوشبختیش کوفتش شد .

My Sweet Creature[N.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang