✤Chapter 20 ✤

225 47 36
                                    

سلام سلامممم 😃✋🏻

اومدم با پارت جدیددددد 😎💃🏻

لطفا بوک رو به بقیه دوستاتون هم معرفی کنید و ووت و کامنت بزارید چون واقعا بهم انگیزه میده 😍😘

بریم که داشته باشیم ...😈😈😈

.

.

.

.

.

.

اون شب همه رفتن خونه لویی ، و النور که چند ماهی از رابطه رسمیشون میگذشت هم اونجا بود .. اونا واسه عوض کردن حال دپ نایل که همش توی خودش بود و غمگین بود  ، هر کاری کردن و موفق هم شدن

لویی : نه جان .. نایل پیش من میمونه

جان : دهنتو ببند .. مسئولیتش با منه شما اوسکلا کار میدید دستش

وسط کل کلشون نایل با صدای ظریفش گفت

+ هی من بچه نیستم کههه

زین : خفه شید نایل پیش ما راحت تره ..

زین دستشو دور گردن نایل حلقه کرد

زین : مگه نه تو پیش من و لیام بهتری .. بهشون بگو کیوتی

نایل چشماشو چرخوند و پوکر به همه نگاه کرد

+اصن میرم خونه خودمون

لیام که تا الان ساکت بود از روی مبل بلند شد و سوییچ و گوشی خودش و زین رو توی جیباش گذاشت ...

لیام : عاره باش دو دف .. ماهم میزاریم تنها بمونی تو اون خونه

سر در گم اون وسط منتظر بود تا بفهمه بلاخره نایل باهاشون میره یا نه .. البته اگه لویی و جان اجازه میدادن

+لیام .. گرگ که نمیخاد منو بخوره یه خونس دیگه


جان : تا هری همه مونو جر بده .. تو که نمیدونی چقد تاکید کرد رو تو وروجک

نایل ناخودآگاه لبخندی روی لبش نشست
زین خم شد در گوش نایل و آروم پچ زد

زین : کیوتی بیا پیش ما .. قول میدم خیلی بهت خوش بگذره .. لیام هنوز خوابش نمیاد .. توهم غلط میکنی زود بخوابی .. به لیام میگم یه فیلم ناب برامون بزاره تا خود صبح بزنیم تو سر و کول هم .. باشه؟؟ بهشون بگو پیش ما میایی

 
نایل همه حرفایه زین رو با دقت گوش داد و خودشو کشید بالا تا متقابل چیزی در گوشش بگه که با صدای لویی از جاش پرید و نتونست حرفشو بزنه


لویی : حساب نیست ... اونا دارن نقشه میکشن .. من قبول ندارم .. زین داره در گوشش پچ پچ میکنه تا مخشو بزنه و ببرش پیش خودشون .. عادلانه نیست نایل بیا پیش خودم

جان کلافه چشماشو چرخوند .. نایل مثل عروسکی بود که همه میخاستن داشته باشنش ، و واقعا اونا حدود یک ساعته دارن سر اینکه نایل پیش کی بمونه جر و بحث میکنن

My Sweet Creature[N.S]Where stories live. Discover now