✤Chapter10✤

256 57 28
                                    

اوووپس .. اون چیز خوشگله اون پایین برای چیههه 👀 ... چه ستاره خوشگللللیه 😋

به مناسبت مراسم دیشب گرمی و هارت اتکاش ... و همچنین ‌‌‌... استوری تدی بر

ووت بدید⭐❤

_________________________

با کنجکاوی جواب داد

_جان دلم .. چی میخاد؟

پسر مو طلایی که از ذوق چشماش شبیه به قلب شده بود با ذوق گفت

+ددی به پسرش نقاشی نشون بده

هری لبخندی رو لباش نشست

_چرا که نه قشنگم

و با هم به اتاق کار هری رفتن ... همون اتاقی که پر از آثار هنریه خود هری بود
اونا کل روزشون رو به تمرین نقاشی گذروندن از لحظه لحظه در کنار هم بودنشون لذت میبردن ...

هری صورت پسرشو رنگ کرده بود وقتی نایل با دقت داشت نقاشیشو می کشید تا دهن هری رو ببنده که همش مسخرش میکرد ...

+بیااااا دیدیی کشیدمش

اون بعد از نیم ساعت تونسته بود یه گل رز بکشه .. همون گل رزی که هری فقط با کشیدن چهار تا خط الکی تو دقیقه های اول کشیده بودش ...

هری پاهاشو رو میز دراز کرده بود و سرشو کج کرده بود تا نایلو موقع نقاشی کشیدنش بیشتر ببینه .. و در آخر با دیدن رزی که با زحمت کشیده بود زد زیر خنده

نایل که بادش خالی شده بود پوکر به هری نگاه کرد

+خیلیم خوشگله

و دوباره رزش رو برداشت و بهش خیره شد


+خوبه دیگههههه

سرشو بلند کرد که با دوتا چشم سبز رو به رو شد .. بلند جیغ کشید و اون فرد رو محکم به عقب هول داد که باعث شد خودشم به عقب پرت بشه

_وااا .. چت شد

+گااااد قلبببم

دستشو گداشت رو قلبش و رو به پایین خم شد


_تبریک میگم تو دیگه قلبی برام نذاشتی که بخام بگم قلبم ...

+فقط ساکت شو و اروم بگیر .. مثل کش همش در میری .. من بمیرم قاتلم تویی ، اینو به همه هم میگم تا بیان سراغت .. شک نکن

ندونست چی شد ولی اون همه این حرفا رو محکم تو صورتش کوبید  و با اخم دوباره جاشو رو صندلیش درست کرد

هری پقی زد زیر خنده و این بار دیگه خندش تموم نمیشد ، دستاشو دور خودش حلقه کرده بود و با یه دستش روی زانو هاش میزد و بلند قهقهه میکرد ..

اون پسر واقعا شیرین بود و خودش نمیدونست چقد کیوته

+هییی کجای حرفم خنده دار بود؟؟

My Sweet Creature[N.S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang