✤Chapter 36 ✤

152 41 17
                                    

سلام سلامممم 😃🤚🏻

حالتون چطورههه .. اومدم تا اول هفته تونو با فف م شروع کنم 🤗 * خیلی ضایعس حال عکس پیدا کردن واسه کاور ندارم ؟

زیاد حرف نمیزنم پس فقط بوس پس کله هاتون ...

ووت و کامنت فراموش نشه 💜

بریم که داشته باشیم 😈😈😈

.

.

.

.

.

.



دستشو یک سر روی زنگ گذاشت و از عصبانیت دندوناش درحال خورد شدن بودن که هری درو باز کرد . پرید تو خونه و بی درنگ یقه هری رو گرفت و بدن ضعیف و از بین رفته ش رو با یه فشار به دیوار کوبید

هری بخاطر برخورد محکم کمرش به دیوار نفسش حبس شد و تکونی خورد
 

_ فاااک .. چته

 
نزاشت حرفشو کامل بزنه و سیلی محکمی به گوشش زد که خیلی سریع رد انگشتاش رو صورت هری پرینت گرفته شد

جان : کثافت

 هری بخاطر سوزش صورتش چشماشو بسته بود که مشت بعدی جان رو صورتش نشست و باعث شد با شدت رو زمین بیفته

 
جان : برو بمیر بی لیاقت

سیلی دیگه ای طرف دیگه صورتش زد که سریع زخم لبش سر باز کرد و دهنش دوباره با طعم گس خون مزه گرفت

 
جان : این بخاطر نایل

 
مشت بعدیش رو خواست روی صورتش خالی کنه که متوجه صورت از هم پاشیده هری شد پس ترسید بلایی سرش بیاره .. چون خودش هم میدونست انقدری عصبانی هست که هر لحظه ممکنه هری رو بکشه ...

مشتشو روی شونه ش پیاده کرد

جان : بخاطر دل شکستش ...


یقه ش رو تو مشتش گرفت و بهش فشار میاورد


جان: بخاطر کاری که باهاش کردی ... کثافت روانی
 

جان دست از زدن هری و داد زدن رو سرش کشید و از روش بلند شد ... هری با صورت خونی رو زمین افتاده بود و جان تکیه داد به دیوار و نشست رو زمین

آروم لب زد

_چی شده


جان پقی زد زیر گریه و دلش میخاست دوباره هری رو بزنه ولی دیگه حالش رو نداشت


جان : خیلی کثیفی .. تو لیاقشو ندااشتی کثافت

چشماش بسته بود و خون دهنشو قورت داد و زیر لب گفت


_میشه درست حرف بزنی منم بفهمم


جان : اون هنوزم به فکرته اما تو نابودش کردی


My Sweet Creature[N.S]Where stories live. Discover now