سلااام سلااامممم
اولین پارت توی سال جدید ... عیدی ما فراموش نشه ..
خلاصه که با ووت ها و کامنت های خوشگلتون بترکونید .. خوشحالم کنید دیگههه🥺
بریم که داشته باشیم .. 😈
****************
هری- یعنی چی این حرفاااا ... چه فاکی داره تو این شرکت اتفاق میفته .. گردن خوردتون کجا بودید احمقای چلمنگ
جان- آروم باش پسر جون
هری-تو یکی خفه شو جان که الان با جفت پا میام تو حلقت ...
با فک قفل شده و ابرو های گره خوردش برگشت سمت لیام و لویی که با سرهاشون که انداخته بودن پایین و با ناخناشون بازی میکردن
هری-بوزینه های احمق .. دستم تو حلقتون بوده که اینجوری حار شدید هاا؟؟؟دیک هدایه دست و پا چلفتی
هری- الان من باید چیکارتون کنم با این گندی که زدید
موهاشو دوباره بالا فرستاد و با عصبانیت روی صندلی تشست و سرشو بین دستاش گرفت .. جو سنگینی تو اتاق بود و همه تا چند دقیقه ساکت بودن
لویی- هری
چشماشو روی هم فشار داد
هری-خفه شو
لویی- گوش بده
هری- فقط خفه شو
جان به لویی چشم غره ای رفت تا دهنشو ببنده و باهاش هم کلام نشه اما لویی باز ادامه داد
لویی- ببین ..
هری- میگم خفه شوووووو .. میفهمی یا نه
بلند داد کشید که همه از جاشون پریدن و وسایل روی میزشو به دیوار کوبید .. صدای شکستن ماگ و وسایل تزئینیش توی اتاق پیچید
همه ساکت شدن و هیچکس حتی جرعت نفس کشیدن هم نداشت .. دستشو عصبی رو صورتش کشید و کلافه بلند شد
هری- هوووف .. دو روز نیومدم ، فقد دو روووز بی عرضه ها .. گاااد
جان- هری یه لحظه بشین
هری- بشینم که چی بشه ... هوم؟ اون سندا برمیگردن؟؟؟
جان- بشین حرف دارن
هری- حرف چی اخه .. میخان بیشتر گه کاریشون رو جلوه بدن ؟؟
جان- د یه لحظه خفه شو ، میگم بشین حرف دارن یعنی حرف دارن ... بزمجه هی گارد میگیری .. برو بتمرگ رو صندلی تا اینا هم گه خودشونو بخورن بعد دوباره شروع کن شر گفتن
جان که دیگه تحملش سر اومده بود با عصبانیت به هری توپید .. هری دیگه حرفی نزد .. چند دقیقه به لیام و لویی خیره شد و بعد رفت نشست رو صندلیش
VOCÊ ESTÁ LENDO
My Sweet Creature[N.S]
Fanfic"عذاب وجدان داشت خفه ش میکرد .. نباید انقد سریع تصمیم میگرفت .. اشتباه بزرگی انجام داده بود که بدجوری داشت میسوزوندش ... اون چه غلطی کرده بود!!! " Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Smut ❌BDSM ❌ Violence mobynarry_1D