اگر دوست داشتید این پارت رو با آهنگ Hurts Like Hell از Fleurie بخونید.
*
**
***
با عجله از ماشین تازه از تعمیرگاه خارج شدهاش پیاده شد و بعد از انداختن نگاهی اجمالی به چراغ جلوش، به طرف درب ورودی بیمارستان راه افتاد. با اومدن به این مکان، هربار اضطراب و استرس رو توی وجودش بیدار میکردن و اون حتی نمیتونست یه دلیل منطقی برای آروم کردن قلب تپندهاش به خودش بده. همه چیز زیادی گیج کننده شده بود.از میون راه دکتر هایی که با عجله به سمتی میدویدن کنار رفت و اخمی محو روی پیشونیش نقش بست. سخت امیدوار بود که هدف اون ها اتاق مضنونین عزیز پروندهاش نبوده باشه! با دیدن میز پذیرش با سرعت به طرفش رفت و از فرد پشت میز سراغ شماره دو اتاق مورد نظرش رو گرفت.
"44 به نام آقای جئون و 45 برای آقای کیم هستن. اما زمان ملاقات گذشته."
کیف پولش رو از جیب داخلی کتش در اورد و کارتشو نشون زن داد: "بازپرس ما هستم از پلیس سئول. باید اونها رو ببینم."
زن نگاهی به کارت که خبر از جایگاه مرد مقابلش میداد انداخت و بعد آهی کشید: "باید از دکترشون بپرسید."
وقتی برای این نداشت. اضطراب توی بدنش بهش این حس رو میداد که انگار زندگیشون به اتمام شن های یک سمت ساعت شنی بستهست و همین الان هم مقدار زیادی براشون نمونده. چند ساعت، روز، ماه و حتی سال بود که چشمهاش خواب راحت نداشتن؟ یه جورایی به خودش حق میداد که با داشتن این شغل پر استرس در تمام این سال ها، حالا دچار این حال وحشتناک شده باشه...
بی توجه از جلوی اتاق ها گذشت تا بالاخره به اون شماره ها رسید. فردی که روی صندلی های کنار دیوار نشسته بود، با دیدن عجلهاش برای وارد شدن به اتاق تهیونگ مانعش شد.
"ببخشید ولی شما؟"
بازپرس کلافه نفسش رو بیرون داد: "بازپرس پرونده قتل های اخیرم، لازمه با ایشون صحبت کنم."
مرد اخم کرد: "ساعت ملاقات تموم شده آقا، تهیونگ نیاز داره که استراحت کنه."
چشم های بازپرس ریز شده روی صورت مرد رو به روش چرخیدن: "شما دکترشید؟ چون من لازم نمیبینم به کس دیگهای غیر از اون که همین چند دقیقه پیش این ملاقات رو تایید کرده توضیح بدم!"
جونگ بوم ناباورانه حرفشو تکرار کرد: "تایید کرده؟ اون؟ چطور ممک-"
"متاسفم اما من وقت اثبات ندارم. قاتل این پرونده هر لحظه ممکنه جرم دیگهای مرتکب بشه و هیچ تضمینی نداره که تو قربانی بعدیش نباشی! پس بذارید به کارم برسم."
آقای مان این رو گفت و به محض وارد شدن به اتاق، در رو روی چهره مبهوت و کمی ترسیده کسی که حدس میزد همون جونگ بوم باشه بست. آهی کشید و آروم به طرف پیکر آسیب دیدهی تهیونگ برگشت. جا خورده ایستاد و کمی بابت ملاقات زورکیش احساس گناه کرد.
YOU ARE READING
Before I Fall || Yoonmin ✔
Fanfiction"بخاطر تو، حتی به شیطان هم برای تولدی دوباره اعتماد میکنم..." -Genre: Mystery, Thriller, Romance, Angst -Couples: YoonMin, TaeKook, NamJin [کامل شده] قبل از شروع: *پارت ها طولانی هستند و داستان آروم پیش میره. دارای صحنات دلخراش و 🔞 By: Vida