لبه های کاپشنش رو به هم نزدیک تر کرد و آهی کشید. برای آشنایی با کارکنان و مربی های کمپانی، تست هماهنگی گروهیشون و توضیح برخی قوانین حیاتی، براشون جلسه ی ویژه گذاشته بودن و حالا اون ها نزدیک یک ساعت رو توی راهروی سرمازده ی کمپانی نشسته بودن و جیمین بخاطر سرمایی بودن بیشتر از بقیه زجر میکشید ...از کجا میدونست؟ خب به راحتی! فقط کافی بود یک نگاه کوتاه بچرخونه تا تمام اون لبخند ها و خنده های بقیه بخورن توی صورتش. به خودش لرزید ... شایدم منبع این لرزش ها سرمای راهرو نبودن ... تنهاییش بود.
باز هم چشم چرخوند تا شاید اثری از اون موزیسین خسته پیدا کنه اما چیزی جز همون خنده های دیگران نسیبش نشد. واقعا هم چه انتظاری داشت؟ یونگی که نمیتونست همیشه کنار اون باشه میتونست؟ اونها فقط یه سری لحظات بی نظیر ناقابل رو کنار هم گذرونده و خاطرات فراموش نشدنی ای ساخته بودن -البته از نظر جیمین- پس چرا باید انتظار میداشت که یونگی همیشه کنارش باشه؟ یا بهتر بود اینطوری بگه ... چرا انقدر به حضور یونگی کنار خودش عادت کرده بود؟!
دوباره آهی کشید و خواست برای بار هزارم گوشیشو زیر و رو کنه و محض تنوع توی صفحه چت جونگکوک چند تا فحش براش بنویسه که با صدایی از بغل دستش سریع سرش رو بالا اورد و با دو چشم غریبه مواجه شد.
"سلام."
پسر کناریش با لبخند گفت و جیمین اول در جواب فقط چند بار پلک زد و بعد سعی کرد متقابلا لبخند بزنه.
"سلام!"
"خواننده ای؟"
جیمین سری به طرفین تکون داد.
"رقصنده."
"اوه! آخه صدای لطیفی داری بخاطر همین حدس زدم شاید خواننده باشی."
جیمین آروم سری تکون داد. میتونست انقباض کل بدنش رو حس کنه ... این اتفاق همیشه جلوی غریبه ها براش میفتاد و از اونجایی هم که هیچوقت توی مکالمه خوب نبوده، نمیدونست الان چی بگه پس سعی کرد بحثی که خود پسر پیش کشیده بود رو ادامه بده.
"ت ... تو چی؟"
پسر سرش رو به دیوار تکیه داد و همونطور که نگاهش رو به سقف میدوخت آروم گفت: "نوازندگی."
چشم های جیمین گرد و لحنش بی اختیار پر هیجان شد: "این خیلی خفنه! چه سازی؟"
پسر بخاطر این تغییر فاز سریع جیمین اول با تعجب نگاهش کرد و بعد خندید. با صدای خنده اش جیمینی که بخاطر هیجان زده شدن از درون خودش رو به باد فحش گرفته بود، از این کار دست کشید و بهش نگاه کرد.
"گیتار."
جیمین سری تکون داد و بعد شصتش رو به سمت پسر نشونه رفت.
"موفق باشی!"
پسر سری تکون داد.
"توام همینطور ... آمم اسمت ...؟"
YOU ARE READING
Before I Fall || Yoonmin ✔
Fanfiction"بخاطر تو، حتی به شیطان هم برای تولدی دوباره اعتماد میکنم..." -Genre: Mystery, Thriller, Romance, Angst -Couples: YoonMin, TaeKook, NamJin [کامل شده] قبل از شروع: *پارت ها طولانی هستند و داستان آروم پیش میره. دارای صحنات دلخراش و 🔞 By: Vida