این قسمت شامل کلمات خشن و اعمال غیرانسانی مثل برند کردن انسان هست پس لطفا اگر توانایی خوندنش رو ندارید یا روحیه تون با این نوع نوشته ها جور نیست، از این پارت بگذرید و به هیچ وجه نخونید!
فلش بک - شب مهمونی عمارت جونگ
جانی دست هاش رو زیر پاهای ظریف دویونگ محکم کرد و به چهره ی قرمز پسر خیره شد: "بازی دوست داری؟"
دویونگ دستش رو دور گردن مرد بزرگتر حلقه کرد و سر مستانه خندید: "اگر با جانی هیونگ باشه، آره!
جانی نیشخند ریزی زد و همونطور که در اتاق جهیون رو با میکرد خطاب به پسر توی دستش گفت: "بهت بازی کردن رو یاد میدم ولی ... امشب نباید اینطوری صدام کنی بیبی!"
دویونگ دست هاش رو دلبرانه روی گردن عرق کرده ی جانی کشید و بعد به سمت چاک یقه ی مرد حرکت کرد: "هر چی تو بخوای صدات میکنم"
جانی چند لحظه ای به لبخند روی لب دویونگ نگاه کرد و همونطور که چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد پسر رو محکم روی تخت جهیون انداخت.
"آخ" فریاد دردمند دویونگ بلند شد اما جانی بی توجه به
چهره ی در هم فرو رفته اش به سرعت روش خیمه زد و لب هاش رو به دهن گرفت.
مرد روی تن دویونگ گازهای محکم و دردناکی از لب هاش میگرفت و هر از گاهی بوسه های کوتاهی رو چاشنی زخم دندون هاش میکرد.
دویونگ هیچ نمی دونست ناله های بلندی که از فاصله ی میون لب هاش فرار میکنن از سر درد هستن یا لذت اما نمی خواست برای دوست پسرش ناکافی و بی مصرف باشه پس سعی کرد لذت ببره و لذتش رو ابراز کنه.
خیلی زود لب های مرد از لب هاش جدا شدن و سنگینی تنش از روی بدنش کم شد.
"بزار کمکت کنم آسون تر بازی کنی" جانی گفت و به نقاشی زخمی روی لب های پسرنیشخند ریزی زد.
دویونگ کم نفس اما با ذوق سر تکون داد و به جانی نگاه کرد.
مرد دوباره روش خیمه زد و بعد از باز کردن دکمه های اول پیراهن نازک دویونگ، لباسش رو پاره کرد. بعد همونطور که در آوردن آستین های پیراهن رو به خود پسر می سپرد سراغ شلوار مشکی و بلندش رفت و اون رو هم از تن دویونگ درآورد.
یک غذا خوشمزه آماده میل شدنه با خودش گفت.
جانی از روی تختِ بهم ریخته ی جهیون بلند شد و کمی توی اتاق گشت زد بلکه بتونه وسیله ی قابل استفاده ای برای بازی شبانه شون پیدا کنه.
با دیدن تناب ورزشی ای که کنار کمد آویزون شده بود، با افتخار برای رغیبِ شرط بندی اش دست زد و به سمت تناب رفت. همونطور که تناب توی دست هاش تکون میخورد دوباره به سمت دویونگ برگشت و بوسه ی ریزی روی لب هاش کاشت.
YOU ARE READING
🌊 Storm Behind His Wings [ Jaeyong ]
Fanfictionفصل دوم فرشته نگهبان ~ فرشته ی لی تیونگ ، فرشته ای نیست که فقط یه توهم گذرا یا یک نقاشی به جا مونده از دوران سخت کودکیش باشه . اون فرشته ، جونگ جهیونی بوده که تمام طول زندگیش بدون این که حتی خبر داشته باشه از پسر جوون محافظت میکرده . یا حداقل توی ذه...