" خطر رفع شد . کارتون خوب بود خسته نباشید "دکتر گفت و بعد از نگاه اجمالی ای به دستیار هاش از اتاق خارج شد .
" همراهش کو ؟ " دکتر از سرپرستار پیر پرسید .
" برادرش بعد از دیدن صورت خونی ـش ترسید و بعد هم بیهوش شد . فعلا بهش آرام بخش و تقویت کننده زدیم . این مدت نه غذا خورده نه خوابیده "
دکتر سمتش برگشت : " می شناسیدش ؟ "
سرپرستار دست پاچه پرسید : " چـ چطور مگه ؟ "
" به نظر نگران میای . چند باری هم دیدم ازش مراقبت میکنی ! "
سرپرستار سخت لبخندش رو حفظ کرد و رو به دکتر شین گفت : " فقط خیلی جوون و شکسته ـست . اون هنوز راه زیادی برای زندگی داره "
•••پلک هاش به سختی از هم جدا شدن و خیلی زود چشم هاش برای کاوویدن اتاق به تکاپو افتادن.
" هیونگ .. دویونگ هیونگ "
" ششش " دست های پیر مادرش روی شونه هاش نشستن و آرومش کردن .
" مامان .. دویونگ هیونگ- "
مادرش لبخند غمگینی زده و پسر کوچیکش رو به سکوت دعوت کرد : " آروم باش . بهش حمله دست داده بود . اثر چیزی که بهش تزریق کردن خیلی خطرناکه . اینم یکی از خطراش ـه . اما الان خطر رفع شده جای نگرانی نیست "
از تلاش برای رها شدن از حصار مادرش دست کشید و به تختی که خوابیده بود تکیه داد .
کدوم خطر رفع شده دقیقا ؟ خطر مرگ زود هنگام و زجر بی انتها ؟
" کدوم خطر ؟ " صداش انقدر زیر بود که شنیدن ـش نیاز به گوش کبوتر داشت .
" خط- "
جنو نذاشت ادامه بده : " وقتی تنها راه زنده موندن ـش پادتنی ـه که هنوز ساخته نشده دقیقا کدوم خطر رفع شده ؟ "
خانم کیم بغض ـشو خورد : " جنو ! پسرم ! تیم ما داره تمام تلاشش ـو میکنه . اگر تو برادرشی من مادرشم . برای منم سخته که هر تلاشم به یه دیوار فلزی برخورد کنه . برام سخته ببینم پسرم جلوی چشمام به .. " نفس گرفت ، گفتن اون کلمه خیلی سخت تر چیزی بود که در ظاهر نشون میداد " برای من سخته که ببینم پاره تنم جلوی چشمام به مرگ نزدیک و نزدیک تر میشه و من نمیتونم پادتنی برای درمانش بسازم . اما چاره چیه ؟ باید تا جایی که ممکنه از خطرات کوچیک دورش کنیم تا پادتن ساخته بشه- "
" ساخته میشه ؟ " جنو باز هم حرف مادرش رو قطع کرد .
خانم کیم مکث کرد .
می تونست پادتنی بسازه ؟
از زمان تشخیص اتفاقی که برای پسر بزرگش افتاده بود ، خودش رو توی آزمایشگاه زندانی کرده بود و همراه همکار هاش روی خونه دویونگ آزمایش میکرد . تعداد وعده های غذایی ای که میخورد در این حد بود که از هوش نره و ساعتهایی که برای خوابیدنش صرف میکرد فقط برای بدست آورد انرژی بود تا از بی خوابی بیهوش نشه . با همه ی این اوصاف ، پادتنی ساخته شده بود ؟ نه !
KAMU SEDANG MEMBACA
🌊 Storm Behind His Wings [ Jaeyong ]
Fiksi Penggemarفصل دوم فرشته نگهبان ~ فرشته ی لی تیونگ ، فرشته ای نیست که فقط یه توهم گذرا یا یک نقاشی به جا مونده از دوران سخت کودکیش باشه . اون فرشته ، جونگ جهیونی بوده که تمام طول زندگیش بدون این که حتی خبر داشته باشه از پسر جوون محافظت میکرده . یا حداقل توی ذه...