Jennie's POV:"مرسی که اومدی لیسایا."
بغلش کردم و برای اومدن به خونه والدینم ازش استقبال کردم." در همیشه به روت بازه. قبلام بهت گفته بودم که فاصله مون در حد یه تماسه."
چشمک زد و لبامو بوسید. عاشق این کاره." کی برمیگردن؟ سه ماه دیگه؟ یا چهار ماه دیگه؟"
"زنیکه احمق! فقط سه روزه."
با خنده گفتم."اوه، پس اشتباه شنیدم ببخشید. اما بهشون بگو هرجا که هستند بمونن و منم مراقب مکنه اشون هستم."
کیفشو گذاشت رو مبل و نشست."اوف، عجب روز پر مشغله ای بود."
"خوبی؟ خسته بنظر میایی."
با نگرانی پرسیدم و به آشپزخونه رفتم و براش قهوه درست کردم.لیسا بهم گفته بود که این نوشیدنی باغث آرامشش میشه واسه همینم هرقت اینجاست یکی براش درست میکنم.
"خوبم. یکی از هنرام جراحیه اما هیمشه خیلی طول میشکه و تنمو کوفته میکنه."
از پذیرایی گفت.قهوه اشو برداشتم و رفتم کنارش نشستم.
"بفرمایید."
گفتم و فنجون قهوه رو دادم دستش."مرسی."
بعدم دوباره قبل از اینکه یکم از قهوه اش بخوره لبامو بوسید."آه. فکر کنم لبات بهتر از قهوه ان."
"لیسا، زن احمق"
خندیدم و آروم زدم به بازوش."زود باش بخورش، کمکت میکنه ریلکس شی."
"مرسی. تو بهترین قهوه هارو داری."
"چطور؟ مگه زن دیگه هست که برات قهوه درستکنه که میگی مال من بهترینه؟ یه چیزی تو مایه های مقایسه کردن؟"
سرموروی شونه اش گذاشتم و شندیم که یه قلپ دیگه از قهوه اش خورد.
فنجونشو گذاشت روی میز شیشه ای روبه رو ودستمو گرفت.
" هیچ زن دیگه ای در کار نیست .فقط تو. فقط و فقط تو."
پشت دستمو بوسیدو در جواب منم بهش لبخند زدم.
"میدونم لیسا. بهت اعتماد دارم."
بهش نگاه کردم و گونه اشو بوسیدم." مرسی که بهم اعتماد داری. دوستت دارم جنی."
چشمای قهوه ای خوشگلش با شدت بهم خیره شده بودند و دستشو رو گونه امو گذاشت تا نوازشم کنه."میتونم ببوسمت؟"
"چرا اجازه میگیری؟ فکر کردم هرکاری رو بدون اجازه گرفتن براش انجام میدی؟"
لبخند زدم در حالی که صورتامون فقط چند اینچ باهم فاضله داشتند." فقط حس کردم لازمه که بپرسم. اما اگر این اجازه رو بهم میدی که هر وقت دلم خواست ببوسمت، اونوقت خوشحال میشم هر بار که میبینمت ببوسمت."
سرش رو نزدیک تر آورد تا بالاخره لباش به لبام رسید.

VOCÊ ESTÁ LENDO
𝑻𝒉𝒆 𝑴𝒊𝒔𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔
Fanficتو از ناکجاآباد ظاهر شدی و باعث شدی احساس کنم خوشبخت ترینم. تو باعث شدی من عاشق شم ، من بهت اجازه دادم ... اما این احمقانه ترین کاری بود که انجام دادم؛ چون الان طلسمم کردی و نمیتونم ازت دور باشم. نمیتونم رهات کنم. دارم دیوانه میشم چون .... من قب...