⊱ᴘᴀʀᴛ 28⊰

7.1K 1K 231
                                    

"سلام بیبی"

جونگ‌کوک وارد خونه شد گفت و در و بست با ندیدن تهیونگ نگاهش و چرخوند!

با دستی که جلو چشماش قرار گرفت لبخندی زد و گفت:

"یعنی کی میتونه باشه؟"

دم نرم تهیونگ و حس میکرد که لای پاهاش و قلقلک میداد..

ریز خندید و گفت:

"هی میشه ولم کنی؟‌ دلم برای همسر کوچولوی شیرینم تنگ شده میخوام ببینمش!"

تهیونگ با هیجانی که گوشاش میلرزید ریز خندید و دستاش و از روی چشمای جونگ‌کوک برداشت و دستاشو دور کمر باریک مردش حلقه کرد و بوسه ای رو کتف جونگ‌کوک گذاشت و عطر خنک مرد رو نفس کشید و گفت:

"خوش اومدی گوکی!"

جونگ‌کوک با لبخند پهنی که رو صورتش نشسته بود دستش و رو دستای تهیونگ گذاشت و یه دستش و بالا آورد و بوسه ای پشت دست همسرش گذاشت و گفت:

"ممنونم بیب"

به طرف تهیونگ چرخید و دستاش و دو طرف صورتش گذاشت و لباش و رو لبای کیتنش کوبوند و بوسه نرمی رو شروع کرد..!

لباشون به نوبت روی هم میلغزید و به آرومی همدیگه رو میبوسیدن و ابراز دلتنگی میکردن

تهیونگ لب زیرین مرد رو مکید و حلقه دستاش و دور گردن جونگ‌کوک محکمتر تر کرد!

جونگ‌کوک مکی به لبای پسر زد و با حس نفس تنگی به آرومی عقب کشید و نفس گرمش و روی صورت پسر کوچیکتر پخش کرد!

به چشمای آبی و براق همسرش خیره شد و خم شد و بوسه ای پشت پلک هاش گذاشت و گفت:

"چیزی خوردی؟"

تهیونگ سرش و به عنوان تایید تکون داد و چینی به بینیش داد و اشاره ای به شکم برآمده اش کرد و گفت:

"من گفتم منتظر بمونیم اما دخترمون زیادی شکموعه و اجازه نداد منتظر بمونیم!"

جونگ‌کوک با شوق خندید و دستش و رو شکم‌ برآمده تهیونگ گذاشت و به آرومی نوازشش کرد که حجم زیادی از رایحه اکالیپتوس زیر بینیشون پیچید و تهیونگ با چشم های ستاره بارونش خندید و گفت:

"هومم از لمس آیات خوشت میاد؟ جئون بنظر میرسه دخترمون داره خودش و برات لوس میکنه!"

جونگ‌کوک خندید و خم شد و لباس نخی سفید رنگ تهیونگ و کنار زد و بوسه ای رو شکم برآمده و نرمش گذاشت و گفت:

"آپا قربون کوچولوش میره!"

با حس تکون خوردن چیزی زیر دستش با چشمای گشاد شده دستش و برداشت و با دیدن تکون خوردن آروم پوست شکم تهیونگ با تعجب به تهیونگ خیره شد!

تهیونگ لب گزید و آه ضعیفی کشید و تکخندی کرد و گفت:

"انگاری خوشش اومده! لگد میزنه!"

𝐒𝐡𝐲 𝐊𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧|✔︎Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt