گازی به هلوی تو دستش زد و با لذت جویید..!
نگاهش و از جونگکوک که مشغول ظرف شستن بود گرفت و دستش و روی کمرش گذاشت..!
ماه آخر بارداریش بود و راه رفتن براش یکم سخت بود و حالا هم با کلی نق نق جونگکوک و راضی کرده بود تا از جاش بلند شه و یه تکونی به بدن خشک شده اش بده!
دستش و رو شکمش گذاشت و پوست حساس شکمش و نوازش کرد و لبخندی زد!
به اتاق دخترشون که تم بنفش و سفید داشت خیره شد و با دیدن عروسک پنگوئن بزرگی که نامجین براش خریده بودن لبخند رو لباش بزرگ شد..!
با صدای زنگ گوشیش نگاهش و توی خونه چرخوند تا ببینه صدا از کدوم سمته!
به سمت کانتر رفت و گوشیش و برداشت و با دیدن اسم آنا که رو صفحه بود لبخند دندون نمایی زد و جواب داد:
"سلام اوما!"
...
"اوم خوبم!"
...
"همم پرنسس هم حالش خوبه ولی اینروزا زیاد لگد میزنه!"
...
"اوهوم..!"
...
تکخندی کرد و جواب داد:
"عااا مرد خونه ام داره ظرف میشوره!"
...
"اره میدونم ولی-"
با صدای زنگ در اخم کوچیکی کرد و گفت:
"اوما بعدا زنگ میزنم! مراقب خودت باش!"
به سمت در رفت و با صدای بلندی که به گوش جونگکوک برسه گفت:
"کوک منتظر کسی بودی؟"
"نه عزیزم!"
جونگکوک متقابلا با صدای بلندی گفت و تهیونگ شونه ای بالا انداخت و در و باز کرد..
با دیدن دختر مو طلایی که چشمای عسلی رنگی داشت اخمی کرد و گفت:
"بفرمایید؟"
با لحن سوالی ای گفت و دختر با چشمای درشتش گفت:
"جئون جونگکوک؟"
اخم تهیونگ غلیظ تر شد و دستاشو جلوی سینه اش قفل کرد و گفت:
"بله،بفرمایید.."
"عام میشه ببینمشون؟"
دختر گفت و تهیونگ با لحن تندی گفت:
"میشه بدونم شما کی هستین؟ و با همسرم چیکار دارید؟"
دختر چشم عسلی به لحن تند پسر و تاکید کلمه همسر تکخند کوچیکی کرد و با چشمای درخشانش به گوش های سفید تهیونگ که رو سرش سیخ بودن خیره شد و گفت:
"خب من لیلیانم! دوست جونگکوک شی!"
"کیه تهیو-"
جونگکوک دستاش و دور کمر تهیونگ گذاشت و پرسید..با دیدن لیلیان شوکه ابروهاش بالا پرید و گفت:
ESTÁS LEYENDO
𝐒𝐡𝐲 𝐊𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧|✔︎
Romanceshy kitten~ کیتن خجالتی~ °•✮•° 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆_ 𝒇𝒍𝒖𝒇𝒇_𝒔𝒎𝒖𝒕_𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 "گوکی مال منه!" "اره بیبی من مال توام!" جئون جونگکوک است...