⊱ᴘᴀʀᴛ 22⊰

8.5K 1.1K 266
                                    

قیافه اش از شدت دل درد جمع شد و روی کاناپه دراز کشید و تو خودش جمع شد!

گوش هاش میلرزیدن و دمش و لای پاهاش پیچوند!

نفس هاش تند شده بود و اشک تو چشمای خوشرنگش حلقه زده بود!

نمیدونست ساعت چنده و دلتنگ جونگ‌کوکیش بود!

لب گزید و خم شد و گوشیش و از روی میز عسلی برداشت و با دیدن ساعت که تقریبا سه ظهر رو نشون میداد آهی کشید!

با تیر کشیدن زیر دلش ناله ضعیفی کرد!

با حس خیسی بین پاهاش چشماش از شدت تعجب درشت شد!

با بهت به پاهاش خیره شد و با دیدن خیسی زیاد شلوارش لب گزید!

اون فک میکرد با خوردن توت فرنگی های زیاد دل درد شده اما...همچین چیزی نبود!

اون هیت شده بود!

گونه هاش رنگ گرفتن و با احساس گرمی و دمای زیاد بدنش هوفی کشید!

نمیتونست تکون بخوره! اولین بارش بود هیت میشد و درد زیادی داشت!

زانوهاش و تو دلش جمع کرد! نفس هاش تند شده بود و دل دردش شدیدتر شده بود!

اشک هاش راهش و به گونه هاش باز کردن و انگشت هاش یخ کرده بودن و دستاش و مشت کرد!

ناله ضعیفی کرد..!

از جاش بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت!

حس تشنگی زیادی میکرد و دمای بدنش هم کمکمی به حالش نمی‌کرد!

بعد اینکه آب خورد دستش و زیر دلش گذاشت و چنگی به لباسش زد!

با حس رایحه نزدیک جونگ‌کوک لب گزید و صدای رمز در نشون میداد که جونگ‌کوکش اومده..!

به سمت در رفت و جونگ‌کوک وقتی اومد داخل تهیونگ تو بغلش فرو رفت..!

رایحه شیرین و مست کننده تهیونگ کل فضای خونه رو پر کرده بود و جونگ‌کوک به تعجب دستاش و دور کمر تهیونگ حلقه کرد و گفت:

"تهیونگی؟ بیبی؟"

تهیونگ لباش از بغض میلرزیدن و لب زد:

"گ..گوک..اوه..!"

جونگ‌کوک حلقه دستاش و دور تهیونگ محکمتر کرد و جلو تر رفت و کیفش و روی کاناپه انداخت و دستاش و زیر رون های تهیونگ گذاشت تا برآید استایل بغلش کنه..اما خیسی شلوار تهیونگ توجه شو جلب کرد!

پس بیبیش هیت شده بود!نیشخندی زد و تهیونگ و برآید استایل بغل کرد!

تهیونگ سرش و رو سینه جونگ‌کوک گذاشت‌..! جونگ‌کوک با چشمای براقش به تهیونگ که موهای طلاییش رو پیشونیش پخش شده بودن و گونه های تپلش سرخ بودن و لبای درشت و مخملیش سرخ بودن!

𝐒𝐡𝐲 𝐊𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧|✔︎Où les histoires vivent. Découvrez maintenant