▾پارت دو▾

1K 356 360
                                    

ساک رو توی صندوق عقب ماشینش گذاشت و تکیه زده به بدنه‌ی سرد ماشین منتظر خروج پرنس یخی از اون سالن مجلل بود.

ماشین مشکی رنگی رو به روی در خروجی ترمز زد. از ماشین‌های اسکورت پشت سرش میتونست حدس بزنه کسی که صندلی عقب نشسته و کمی شیشه‌ی عقب رو پایین داده باید هانیو باشه.

پرنس یخی پیچیده توی کاپشن پفی زرد رنگش از در بیرون زد. نیم نگاهی به ماشین انداخت و با خوشحالی به سمتش رفت. قبل از اینکه در رو باز کنه در ماشین باز شد. بک کمی عقب رفت تا هانیو بتونه پیاده بشه.

روی پاهاش جا به جا میشد، چان حرکات کوتاهی که شاید توی نگاه اول از سرما بود رو دنبال کرد. زمزمه کرد:

-هیجان زده است.

هانیو بوسه‌ی کوتاهی روی لب‌های پسرکش گذاشت. چان نمیتونست بفهمه چی بهش میگه با این حال پوزخند زد:

-این بوسه اصلا مناسب پرنس نبود.

اگه اون پسر برای چان بود حتی برای کوتاه‌ترین بوسه‌ها هم دست از لمس تنش نمیکشید. اون بوسه‌ی دست به جیب و اداری خیلی مسخره بود. هانیو خواست چیزی بگه که بک با خشم دو دستش رو توی سینه مرد کوبید:

+خفه شو ...!

چان تونست صدای لرزونی که قطعا بغض زیادی قاتیش بود رو بشنوه. پسر هنوز هم روی پاهاش تکون میخورد، چان کمی چشم‌هاش رو باریک کرد و گفت:

-اون حالا سردش شده.

بک راهش رو کج کرد و ماشین رو دور زد. هانیو با عصبانیت صداش زد:

+سر جات بمون بک!

چان با زبون لب پایینش رو تر کرد. نفسش رو به تندی بیرون داد:

-اون پرنس یخی اینطوری نمیمونه.

نگاهی به قدم‌های با مکث بک انداخت.

-اینطوری راه میره که جلو بری و خودت رو بهش برسونی، دستش رو بگیری، تنت رو روی تنش بکشی و ببوسیش.

بک بی‌توجه از کنار چان رد شد و بوی ادکلن شیرینش که انگار بوی بادام و گل‌های صدتومانی بود، باعث شد سر چان دنبال مسیری که پرنس طی می‌کرد، کشیده بشه.

سرش رو چرخوند و به هانیو که با خشم توی ماشین نشست و در رو بهم کوبید نیم نگاهی انداخت:

-تو امشب زنده موندی فقط چون من تصمیم گرفتم یه پرنس یخی داشته باشم.

توی ماشین نشست و زودتر از ماشین هانیو از کوچه خارج شد. بارش برف این موقع از سال خیلی عجیب نبود با این حال چان نمیتونست چشماش رو از اون حجم زرد رنگی که با بی‌احتیاطی پیاده‌رو‌های یخ زده رو طی می‌کرد، بگیره. دونه‌های برفی که بین بافت شالگردن نارنجیش گم می‌شدند یا روی کاپشنش سر می‌خوردند زیباترین منظره‌ای بود که چان میتونست ببینه.

◤LAURENT◥Where stories live. Discover now