Part 9

630 141 23
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

__________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.



__________

ساعت از یازده صبح میگذشت، از چهار نفری که امروز همگی کلاس داشتن، دو نفرشون ساکت، در محوطه دانشگاه نشسته بودن. جیمین که از بدو ورودش به دانشگاه، چیزی جز سکوت از هوسوک نمی‌شنید، بعد از تموم کردنِ چتش با دوست ژاپنیش و گرفتن ایده ازش، زیرچشمی به پسرِ مشکی پوش کنارش که برعکس همیشه، با بی حوصلگی تمام لباس‌هاش رو انتخاب کرده بود، نگاه کرد. تهیونگ و جونگکوک از زمانِ بیدار شدن پسر، سعی داشتن اون رو از افکارش بیرون بکشن، اما موفق نشدن و حالا چند دقیقه‌ای بود که هردو رفته بودن تا به کلاس دومشون برسن و این دو نفر رو تنها گذاشتن.

𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢|𝐇𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧,𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now