با سرعتی که با سرعت بنز برابری میکرد، خودش رو به محل مهمانی رسوند. با نگاهی به تابلوی کلاب، به آرومی واردش شد. با دیدن طراحی داخلی کلاب، لبخند محوی روی لبهاش شکل گرفت. کل کلاب با ترکیب رنگهای قرمز، بنفش و مشکی ساخته و دور تا دور سالن با میزهای شیشهای بزرگ و مبلهایی به رنگ قرمز یا بنفش پر شده بود، استیج بزرگی برای رقص، وسط سالن قرار داشت و جایگاه دیجی هم درست کنار استیج رقص بود. با تمام این توصیفات، اون کلاب به نظر جیمین، جای شیک و گرونی میومد، انگار که تمام دانشجوهای اون دانشگاه پولدار بودن. با چرخوندن سرش اطراف سالن و برخورد نگاهش با نگاه هوسوکی که انگار تنها کسی بود که متوجه ورودش میشد به سمتش رفت و تنها جای خالیه کنارش رو پر کرد.
_اون دوتا کجان؟ نگو که نیومدن!
_فکر میکردم جونگکوک بهت میگه!
نگاه گیجی به پسر انداخت و پرسید:
_چی رو؟
_اینکه واسش کاری پیش اومده و نمیاد.
شنیدن این جمله از زبون هوسوک کافی بود تا ابروهاش به بالا بپره.
_صبر کن... چی؟ یعنی اون شیفوی پررو من رو اونجوری هل کرده و تا اینجا کشونده که خودش نیاد و من اینجا تنها باشم؟ وایسا کارش دارم.
و با عصبانیت گوشیش رو از جیبش در آورد که به جونگکوک زنگ بزنه.
_الان هرچی فحش ک دار بلدم بارش میکنم! صبر کن.
با برقراری تماسش، خواست گوشی رو سمت گوشش ببره که هوسوک مانعش شد. گوشی رو از دست جیمین بیرون کشید و با قطع کردنش، با آرامش خندید و گفت:
_شوخی کردم بچه... اوناهاش...
و با اشاره به استیج رقص ادامه داد:
_داره با دوست پسرش میرقصه.
جونگکوک و تهیونگ، جایی درست وسط استیج، با گیلاسهای شراب قرمزی که به دست داشتن، میرقصیدن و همراه با آهنگ میخوندن.
_همیشه انقد زود عصبانی میشی؟
با صدای هوسوک، نگاهش رو از دو کفتر عاشق گرفت و جواب داد:
_نه همیشه! اما خب فکر کردم تنهام گذاشته. من جز اون هیچکسو اینجا نمیشناسم.
و با تموم شدن حرفش نگاهش رو به پسر کناریش که با غضب نگاهش میکرد، داد.
_جیسس کرایست. چرا اینطوری نگاهم میکنی؟
YOU ARE READING
𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢|𝐇𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧,𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤
Fanfiction﹙کوموربی : اشعه خورشید که برگها جلوی تابیدنش رو میگیرن﹚⛅️ 𓐆 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖧𝗈𝗉𝖾𝗆𝗂𝗇, 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 𓐆 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖠𝖴, 𝖢𝗈𝗆𝖾𝖽𝗒, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖥𝗅𝗎𝖿, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖢𝗁𝖺𝗍 𝖲𝗍𝗈𝗋𝗒 𓐆 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: 𝖬𝗈𝗋𝖺, 𝖱𝖾𝗆𝖾𝖽𝗒 "چی شد؟ نمیدون...