Part 19

510 101 38
                                    


در کافه تریای دانشگاه نشسته و سیب زمینی سرخ کرده‌ای که سفارش داده بودن رو میخوردن. جیمین گفته بود کار داره و امروز نمیتونه بیاد و تهیونگ هم کلاس نداشت. کافه تریا برعکس روز های گذشته، خلوت تر بود و دو مرد نشسته رو افسرده تر میکرد.

هوسوک که دمغ شده بود، سیب زمینی‌ای که توی دست داشت رو به سس کچاپ زد.

_چرا میخواد پارتنر اون بشه؟

_نمیدونم، مهمونی اونه دیگه... دلم برای ته تنگ شده.

و با ناراحتی آه کشید و دستشو زیر چونه‌اش گذاشت.

_یعنی میخواد تمام شب رو با اون اتو کشیده باشه؟

_دلم برای بوسه‌هایی که هروقت منو میدید، روی پیشونیم میزد تنگ شده.

با انگشت به مکان بوسه‌های تهیونگ ضربه زد و از ناراحتی توی خودش جمع شد.

_اصلا چرا امروز نیومد؟

_میتونی با اون گوشی کوفتیت بهش پیام بدی و دلیلشو بپرسی.

هوسوک کمی از روی صندلی بلند شد، دستاشو به میز تکیه داد و به طرف جونگکوک خم شد.

_تو نمیخواد منو نصیحت کنی همستر، اگه راست میگی برو با دوست پسرت آشتی کن.

با پا صندلی رو به عقب هل داد که باعث شد هوسوک کمی عقب بکشه و حالا خودش روی هوسوک خم شده بود.

_تو حرف نزن تنبل، چیکار به قهر و آشتی کردن ما داری؟

_چون هردوتون دارید اعصاب نداشته‌ام رو با کاراتون خط خطی میکنید.

تقریبا فریاد زد و در مقابل، ضربه‌ی محکم جونگکوک با کف دست به روی میز رو دریافت کرد.

_این همه با اون جوجه‌ی ژاپنی میری دور دور، یکبار هم دست اون هیونگ بدبختو بگیر و ببرش بیرون!

_منم بهت گفتم که هرچقدر بهش میگم، قبول نمیکنه و میشینه با شیرموزایی که به یاد تو میخره، مست میکنه.

جونگکوک صندلی رو به جای قبلش برگردوند و با ناراحتی نشست و لب‌های جمع ‌شده‌ش رو جلو داد.

_آه ببریِ زیبای من! بزار یکم تنها باشیم و بعد من، برای جبران این همه دوری انقدر بهت میچسبم و بغلت میکنم که با لگد منو از خودت دور کنی.

_آقایون فکر کردید اینجا خونه خودتونه که قشقرق به پا کردید؟ اگه خودتون کلاس ندارید مزاحمت ایجاد نکنید.

با صدای آقای لی و شنیدن کلمه‌ی "کلاس" هر دو از حالت افسرده بودن، بیرون کشیدن و با برداشتن جزوه و وسایلشون، به طرف کلاسی که حالا ده دقیقه تاخیر داشتن، حرکت کردن.

با صدای آقای لی و شنیدن کلمه‌ی "کلاس" هر دو از حالت افسرده بودن، بیرون کشیدن و با برداشتن جزوه و وسایلشون، به طرف کلاسی که حالا ده دقیقه تاخیر داشتن، حرکت کردن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

---

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


---

---

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

___________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.



___________

ووت و نظر یادتون نره لاولیز♥️



𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢|𝐇𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧,𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now