Part 1

1.3K 114 26
                                    

پرفسور اسنیپ به هری چپ چپ نگاه کرد که برگشو تو دستش گرفته و از جاش بلند شده.
اس: هری پاتر...بشین سره جات
ه:اما من تموم کردم
اسنیپ ابروشو بالا انداخت و به سمتش اومد
اس:به این زودی؟ از عالم غیب کمک گرفتی مستر پاتر؟
ه: فقط دانش خودمه
برگه رو سمت اسنیپ گرفت و وسایلشو جمع کرد و از سالن رفت بیرون به سمت اتاق ضروریات رفت و منتظر موند . طولی نکشید که در باز شد و هری با ریز بینی بهش خیره شد تا ببینه چه کسی وارد میشه
درا: هوف..هری؟؟ اینجایی لاو؟
ه: هی...اینجام
دراکو وارد شد و دستاشو باز کرد و هری رفت تو آغوشش
ه: دلم برات تنگ شده...واقعا نسخ بغلت بودم
درا: بیب..هرروز منو میبینی
ه:اما هرروز بغلت نمیکنم
درا:بیبی میدونی که بخاطر چی این رابطه رو عمومی نمیکنم درسته؟
ه: اوهوم
هری ناراحت سرشو به شونه دراکو مالید
درا: قول میدم بعد از تموم شدن این ماجرا جبرانش کنم. اصلا جلوی یک هاگوارتز ازت خاستگاری میکنم
هری خندید و به شوخی به شونه دراکو زد
ه: آدم تو ۱۷ سالگی خیلی تصمیما میگیره
درا: من انتخابت کردم هری... هیچی این حقیقتو تغییر نمیده
لباشو روی لبای هری گذاشت و نرم بوسیدش . هری رو پاشنه پاش ایستاد و دوتا دستشو دور گردن دراکو حلقه کرد . پاشو به پای دراکو مالید که اون ازش جدا شد
درا: براش وقت نداریم لاو. امتحان به زودی تموم میشه
ه: اما من میخامت
درا: واقعا وقت نمیشه بهمون شک میکنن
ه:اه بسه دیگه
هری پاشو مثل یه بچه رو زمین کوبید
درا: هری، خواهش میکنم این بحثو وا نکن ما راجبش حرف زدیم
ه: تا کی مجبوریم به این مسخره بازی ادامه بدیم
دراکو دستشو رو صورت هری کشید و مهربانانه نگاهش کرد
درا: تا هر وقت مطمئن شم دنیا تورو ازم نمیگیره ببین ، باید منطقی باشیم
همه ی این روزا میگذره
ه:میترسم...میترسم دیگه ماله من نباشی
درا: هی پاتر تو برای منی و من برای تو.. دیگ این حرفو نزن
ه: تا ابد؟
درا: تا ابد
پیشونی هری رو بوسید
درا: وقتی رفتم چند دقیقه بعد بیا تا کسی شک نکنه.
ه: باشه، مواظب خودت باش.
دراکو دمه رفتن با دستاش برای هری بوس فرستاد و هری هم بهش خندید و از اتاق خارج شد.

خیلی خب اینم از پارت اول . تند تند آپ میکنم . نظرتونو بهم بگید.

Darkest Where stories live. Discover now