Part 9

349 38 13
                                    

دراکو یواشکی با اسکای وارد اتاقش شدن و اون درو از پشت قفل کرد.
اس: کسی مزاحممون نمیشه چون امشب هرماینی پیشه رون میمونه
درا: ممنون که نزاشتی کسی گریه هامو ببینه
اس: خواهش میکنم،تعریف کن چی دیدی
درا: جینی هری رو بوسید بهش گفت دوسش داره
اس: هری چی گفت؟
درا:واکنشی نشون نداد
اسکای یه لیوان دمنوش سمت دراکو گرفت و کنارش نشست
اس: این اصلا خوب نیست
درا: اگ میدونست اونجام نمیزاشت همچین چیزی  اتفاق بیوفته
اس: احمق نباش دراکو، به خودت بگو حالا که نمیدونست اونجام واکنش حقیقیشو نشون داد
درا:اما، اون بهم چند شب پیش گفت که عاشقمه
اس: باهم سکس داشتید؟
درا: نه ، یعنی کاملا نه
اس: شاید فقط میخاد نیازش رو با جینی رفع کنه
درا:نه هری اینکارو نمیکنه
اس: انتظار نداشتی جینی رو ببوسه ولی میبینی که بوسیده
درا:اوه گاد مغزم داره سوراخ میشه
اس: به نظرم اون داره بازیت میده چون حس میکنه ساده لوحی و از عشقت سو استفاده میکنه
درا:من احمق نیسم
اس: موافقم، اصلا نظرت چیه بهش اینو اثبات کنیم؟
درا: اما چطوری
اس: تظاهر کن با کسی هستی
درا: نمیخام قلب کسیو بشکنم تا فقط هری رو حرص بدم
اس:عام، خب من نقش دوس دخترتو بازی میکنم
درا: اما این...درست ب نظر نمیاد
اس: فقط تظاهر می‌کنیم
درا: باشه ولی اگر تو مشکلی نداری
اس: احمق خودم پیشنهادشو دادم معلومه مشکلی ندارم
درا: باید چیکار کنیم ؟
اس: از راه خودش وارد شو
درا:اوه شت
گفت و رو تخت ولو شد و دستاشو رو چشمش گذاشت.
درا: من نمیتونم ببوسمت اسکای، نمیخام بی احترامی کنم تو قطعا دختر جذابی هستی اما تو دوستمی
اس: قرار نیست منو ببوسی بچ، فقط قراره جلوی همه نقش بازی کنیم
درا: نمیدونستم فوشم میدی
اس: اوه اینقدر مثبت به نظر میام؟
درا: خیلی خیلی مثبت به نظر میای
اس: اصلا اینطور نیست من تودنیای خودم خیلی شر و شورم
درا: اوه کام عان...میتونم شرط ببندم که حتی تاحالا عاشقم نشدی
اسکای چند لحظه سکوت کرد و از جاش بلند شد
اس: بازم دمنوش میخای؟
درا: ناراحتت کردم؟
اس: نه
درا: هی دروغ نگو از چشمات میفهمم
اس: داستانش خیلی طولانیه
دراکو چهارزانو رو تخت نشست و بالشتو گذاشت روی پاش و ارنجشو گذاشت روش و دستشو گذاشت زیر چونش و با لبخند به اسکای خیره شد
درا: به نظر جالب میاد منم که یه شکست عشقی خورده ی بیکار
اس: هوف...نمیدونم چطور شروع کنم
درا: میتونی با اسمش شروع کنی
اس: عام..اسمش...آناست
درا: دختره؟؟
اس: واسه همین واکنش بود که نمیخاستم بگم
درا: احمق نشووووو من حمایت میکنم بچ
اسکای لبخند زد و آروم زمزمه کرد
اس: همیشه ساپورت میکنی
درا: چی؟
اس: گفتم فکرشم نمیکردی نه؟
درا: اره واقعا فکر نمیکردم ، خب چند سالشه اهل کجاست چه شکلیه
اس: اوکی، اون اسمش انابله ولی من انا صداش میکنم ۱۵ سالشه 
درا: اوه کیوتی، تقریبا هم سنین. این انا کجا هست حالا
اس: تو دنیای ما نیست
درا: اسکای عزیزم، باید به کلمه کشور اشنات کنم چون دنیا یه معنی دیگه میده
اس: اوهوم
درا:حالا کجاییه؟
اس: اهل سرد ترین دنیای ممکن
درا: اوه باشه باید اسم کشورام بهت یاد بدم... یوهوووو بهش میگن روسیههه
اسکای خندید و کنار دراکو نشست
اس: واقعا دلم برای این خنده ها تنگ شده بود
درا: تو که تا حالا خندیدمو ندیدی دلت برای چی تنگ شده بود؟
اس:منظورم حسو حاله خوب بود
اسکای سریع جمله ی قبلیشو جمع کرد و با ناراحتی  رو برگردوند . دراکو صورتشو به سمت خودش برگردوند و ادامه داد
درا: حس میکنم یه ارتباطی بین ماست.. تو خیلی دوست خوبی هستی من همیشه تو زندگیم به یکی مثل تو نیاز داشتم، میدونی من خیلی تنهام
اس: تو همیشه منو خواهی داشت و این هیچوقت تغییر نمیکنه، قسم میخورم
درا: ممنون اسکای. میدونی ما شبیه همم هستیم، موهای من بلونده موهای توام همینطور ، من لاغرم توام هستی من پوست سفیدی دارم توام داری اما...
اس: اما چی؟
دراکو دستشو رو صورت اسکای گذاشت و بهش زل زد
درا: چشمات... چشمات شبیهِ ، شبیهِ
اس: هریه
درا: متاسفم
دراکو دستشو کشید و صورتشو برگردوند
اس: هیششش...اشکالی نداره بیا اینجا
دراکو با بغض رفت تو بغل اسکای
درا: دارم درد میکشم، وجودم آتیش میگیره
اسکای بغض کرده بود و دراکو رو در آغوش گرفته بود
اس: متاسفم درا
درا: نمیخام دیگه درد بکشم، من خسته شدم
اس: هیششش همه چیز درست میشه من کنارتم
دراکو سرشو بالا آورد و به صورت اسکای دست کشید
درا: مرسی که هستی
اس: من همیشه برای تو هستم
درا: چرا بهم خوبی میکنی؟
اس: چون دوست دارم
درا:دوسم داری؟
صورتشو به صورت اسکای نزدیک میکرد تا لباشو ببوسه اما اون دستشو رو لباش گذاشت
اس: نه دراکو ،دوست دارم ولی مثل یه دوست، این درست نیست
دراکو به خودش اومد و از اسکای دور شد
درا: من دارم چه غلطی میکنم؟ متاسفم من نمیخاستم اینکارو کنم
اسکای دستای دراکو رو گرفت تا آرومش کنه
اس: دراکو...نگران نباش، من متوجه موقعیت هستم ما هنوز دوستیم و میخام به خودت مسلط باشی من بابت این اتفاق قضاوتت نمیکنم
درا: من فقط...حالم خوب نیست
اس: میدونم، درکت میکنم و فکر میکنم بهتره بخابی
درا: میتونم اینجا بمونم؟
اس: حتما
دراکو دراز کشید و اسکای پتو رو کشید روش و خودشم وارد تخت شد و خودشو تو بغل دراکو جا کرد
اس: ببین، چیزی بینمون نیست اما میتونیم همو بغل کنیم، من دوستتم و تو دردسرات تنهات نمیزارم
درا: ممنون اسکای. تو واقعا مثل فرشته نجات وارد زندگیم شدی
اس: شب بخیر سمور سفید ، خوب بخابی
گونه دراکو رو بوسید و سرشو رو شونه دراکو گذاشت
درا: شب بخیر آنجل

فرندشیپ اسکای و دراکو؟😔🤌🏻

Darkest Where stories live. Discover now