Part 14 (+18)

492 40 4
                                    

روزها میگذشت و هرماینی راجب این مسئله با هیچکس صحبت نمیکرد. مدام دنبال جواب بود و حرفای اسکای هر لحظه مثله چاقو تو قلبش فرو میرفت.
رون: عزیزم، چیزی شده؟
هرما: چی؟
رون: چرا با غذا بازی میکنی؟ چرا چیزی نمیخوری
هرما: میل ندارم
رون: اما ناهارم نخوردی
هرما: واقعا گشنم نیست
رون: چیزی شده؟
هرما: نه فقط نزدیک امتحاناست و خستم
رون: من میشناسمت هر، بهم بگو چیشده
هرماینی دستشو رو صورت رون گذاشت و نوازشش کرد.
هرما: به تقدیر اعتقاد داری؟
رون: دارم
هرما: اگر بدونی منو تو باهم میمیریم، یعنی کشته میشیم ، سعی میکنی تقدیرتو عوض کنی؟
رون: امیدوارم ازین سوالات انحرافی نباشه که هر جوابی بدم بعدش با ساتور بیوفتی دنبالم
هرماینی از شوخی رون خندید
هرما: جدی پرسیدم
رون: نمیتونم راجب آینده حرف بزنم چون هیچ چیز تو این دنیا ثابت نیست اما اگر الان بخام تصمیم بگیرم، حاضرم باهات بمیرم لاو، حتی حاضرم بخاطرت بمیرم.
هرما: رون، میخام ازت یه خواهشی کنم ولی میخام بهم قول بدی که انجامش میدی
رون: هرچی که تو بخای عزیزم
هرما: لطفا هیچوقت سعی نکن منو نجات بدی، همیشه، الویتت خودت باشه.
رون: اما
هرما: خواهش میکنم
چشمای هرماینی اشکی شد و هق هق کرد
رون: عزیزم، چیشده؟ تو با این حرفات ‌‌و گریه های بی دلیلت داری منو میترسونی
هرما: باید بهم قول بدی رون، خواهش میکنم
هرماینی اشک میریخت و رون بغلش کرد
رون: باشه عزیزم گریه نکن، فعلا که اتفاقی نیوفتاده و من تو کنار همیم میدونم استرس ولدمورت اذیتت میکنه و میترسی کشته بشیم اما این اتفاق نمیوفته من مواظبتم ، نمیزارم آسیبی بهمون برسه
هرماینی با شنیدن حرفای رون بیشتر گریش گرفت و خودشو تو بغلش مچاله کرد
رون: اوه..بدتر شد که.. بیب امروز چندمه؟
هرماینی فین فین کرد و با تعجب به رون نگاه کرد
هرما: چه تفاوتی به حالت میکنه؟
رون: میخاستم بدونم شاید تو روزهای خاصی هستیم
هرما: ازت بدم میاد ویزلی
با گریه دوباره خودشو تو بغل رون فرو کرد
رون: اها، ممنون، منم دوست دارم
هرما: ساکت شو
همینطور ک سرش رو سینه رون بود و گریه میکرد گفت
رون: اره باشه، خیلی لطف داری ، راستی پاترو ندیدی؟ کل امروز ندیدمش

اما هری کجا بود؟ پشت خونه هاگرید با دراکو خلوت کرده بود. ظاهرا هاگرید چند روزی ب سفر رفته بود و این زوج هورنی قراره بدجوری خونشو به گند بکشن. زیر شنل نامرئی هری قایم شدن و وارد خونش شدن.
ه:کلی حرف دارم که بزنم
درا: منم، اما زیاد وقت نداریم میدونی که
ه: بستگی داره بخای وقتتو صرف چی کنی 
دراکو نیشخند زد و به لبای هری زل زد
ه:نمیدونی کل روز چقدر جلوی خودمو گرفتم که از نیاز ناله نکنم وقتی میدیدمت.
با سرعت به سمت دراکو برگشت و لباشو باولع میبوسید
درا: وقتی درتی حرف می‌زنی سکسی میشی پاتر
دراکو از وسط لبای هری گفت و بوسه رو قطع نکرد
ه: من همیشه سکسیم مالفوی عاح
دراکو وسط حرف هری دستشو گذاشت رو دیکش و نوازشش کرد
درا: اینقدر بهم احتیاج داری که فقط با یه بوسه کوچولو راست کردی؟ اوه بیبی کوچولوی من
هری لبخند زد لب پایینشو گاز گرفت و دستشو گذاشت رو خشتک دراکو و تو چشماش زل زد
ه: اما ددی ، بیبی برات جذاب نیست که راست نکردی؟
درا: منتظر هنرمندی خودتم بیبی
هری نیشخند زد و جلوی دراکو رو زانوهاش نشست. ارتباط چشمیشو با دراکو قطع نکرد و همینطور ک کمربندش رو باز میکرد روی خشتکش رو بوسید
درا: عاح
دراکو ناله کرد و لب پایینشو کج به دندون گرفت.هری شلوار دراکو رو پایین کشید و طولانی روی شورتش رو بوسید
درا: فاک هز، داری دیوونم میکنی
هری از اینکه دراکو تو مشتش بود لذت میبرد و خیلی خیلی آروم عمل میکرد تا اونو بیشتر هورنی کنی. به آرومی لبه شورتشو گرفت و پایین کشید و دیکه نیمه راسته دراکو بیرون افتاد . هری اونو با دستش گرفت و سرشو لیس زد. زبونشو از پایین تا بالای دیکش کشید و ‌سرشو به لباش کشید.
درا: فاک، هز، عاح
دراکو چشماشو بست و سرشو به عقب هل داد
هری زبونشو بیرون آورد و دیک‌دراکو‌رو چند بار به زبونش کوبید. نوکشو رو سر دیکش دایره وار چرخوند و سرشو تو دهنش کرد
درا: عاح فاک پاتر..دهن داغ فاکیت
هری تو دهنش با دیکش بازی میکرد و خوب میکش میزد دراکو ناله های نامنظم میکرد و انگشتاشو تو موهای هری فرو‌کرده بود.
درا: عاح هز نمیتونم، پلیز فستر
هری حلقه لباشو تنگ تر کرد و سرشو جلو عقب میکرد و خوب دیکشو ساک میزد.دراکو بلند ناله میکرد و بیشتر میخاست پس با دستش سره هری رو به دیکش فشار میداد.
درا: فاک فاک...عاححح
بینهایت هورنی بود پس سر هری رو ثابت نگه داشت و تو دهنش تلمبه میزد. سریع بود و دیکش مدام به ته حلقش میخورد. بعد چند ضربه خودشو تا ته تو دهن هری فرو کرد و چند ثانیه نگهش داشت و یوهو کشیدش بیرون . هری بالاخره تونست نفس بکشه.
درا: اون کون تنگ و خوش فرمتو میخام پاتر، الان
فک‌هری رو گرفت و بلندش کرد
ه: ددی، فاک می ، پلیز
دراکو هری رو به در چسبوند و خودشم از پشت چسبید بهش.
درا: همینو میخای ؟ اره همینو میخای؟ یه ددی وحشی؟
دراکو با سرعت شلوار هری رو پایین کشید و با دستش لپ باسن هری رو‌چلوند
ه: عاح ددی، پلیز
دراکو دستشو بالا آورد و یه اسپنک به هری زد ‌و اون از شدتش کمی خودشو به بالا کشید
درا: نظرت چیه واسه ددی بشماری ؟
دراکو دوباره دستشو بالا آورد و به باسن هری زد.
ه: عاح..یک
درا: بلند تر
اسپنک محکم تری به هری زد . این واقعا درد داشت
ه: د..دو
درا: بلند تررر
اسپنک محکمی زد و هری خودشو منقبض کرد
ه: ...س...سه
درا: گود بوی
باسن سفید و گرد هری قرمز شده بود و خودشو منقبض کرده بود.دراکو دستشو تو دهنش کرد و انگشتش رو‌خیس کرد و روی سوراخ هری کشید
درا: من باهات مهربونم‌ هری، نگران نباش
یه انگشتش رو وارد هری کرد و اون کمرش رو قوس داد و یه هیس از وسط دندوناش کشید.
درا: با اینکه دیک بزرگمو تجربه کردی اما هنوز تنگی لاو...عاح نمیدونی چقدر میخام که سوراخ لعنتیت رو جر بدم
انگشت دومشو اضافه کرد و هری دستاشو به دیوار گرفت و ناله کرد.
درا: هورنی کوچولوی من، این فقط دوتا انگشت باریکه که مسیرو برای دیکم روان کنه
ه: عاح..اما درد داره
دراکو انگشتاشو تو سوراخ هری جلو عقب کرد و سعی کرد آمادش کنه. هری خودشو به انگشتای دراکو فشار میداد و از ناله هاش میشد فهمید چقدر هورنیه و نیاز داره که سریعتر بیاد.
درا: دیگه آماده ای هانی
انگشتاشو بیرون کشید و دیکشو تو دستش گرفت و رو سوراخ هری گذاشت.
درا: دوست دارم دقیق تر زیباییاتو ببینم لاو
هری دستاشو رو لپای باسنش گذاشت و از هم بازشون کرد.سوراخ صورتی هری حتی با وجود انگشتای دراکو همچنان کوچولو و تنگ بود.دوست داشت باهاش بازی کنه پس دیکشو رو سوراخ هری بالا پایین کرد و فرو نمیکرد
ه: ددی، پلیززز بیبی واقعا هورنیه و‌دیکتو میخاد
دراکو از نیاز هری لذت برد و دوباره سوراخش با بزاقش خیس کرد و دیکشو آروم به سوراخ هری فشار داد.
ه: عاح ددیییی
درا: فاک پاتر، عاح تو خیلی خیلی تنگی
دراکو بیشتر خودشو فشار داد و سر دیکش به زور وارد سوراخ هری شد . هری زیر دراکو نفس نفس میزد و کم مونده بود گریش بگیره
درا: لاو؟ خوبی؟
هری سرشو به مثبت تکون داد و دراکو چند دقیقه صبر کرد تا هری به دیکش عادت کنه. شونه هاشو بوسید و پهلوهاشو نوازش میکرد.بعد از چند دقیقه که مطمئن شد هری امادست آروم تو سوراخش عقب و جلو میرفت. خیلی خیلی آروم اینکارو میکرد تا هری اذیت نشه. سوراخ تنگ هری بینهایت داغ بود و انجام اینکار واقعا برای دراکو سخت بود با وجود این داغی. با شروع شدن ناله های هری فهمید که به دیکش عادت کرده پس حرکاتش رو تند تر کرد . شونه هری رو میبوسید و دم‌گوشش نفس نفس میزد.
ه:عاح...فاک...فا..عاک... عاحححح
ناله های هری نامنظم بود و داشت بلند میشد پس دراکو سرعتشو بیشتر کرد و پر قدرت به سوراخ هری میکوبید
ه: فا...عا...عا...عا..ک..ک...ک عاحححححححح
دراکو با سرعت تو سوراخش میکوبید و داشت پروستات هری رو له میکرد. هری از شدت لذت جیغ میکشید و بیشتر میخاست
ه: عاححححححح دراکو‌عااحححححح همونجا همونجا...عاح دارم میاممممم
دراکو دیکشو بیرون کشید و هری رو با یه حرکت برگردوند و دیک خودشو ‌هریو تو دستش گرفت و رو هم بالا پایین میکرد
درا: میخام لباتو حس میکنم
هری با ولع بوسیدش و تو دهنش ناله میکرد. دراکو دستشو سریع بالا پایین میکرد و وقتی هری یه ناله بلند تو‌دهنش کشید و داغی ابشو رو دستش حس کرد فهمید ارضا شده. به حرکت دستش ادامه داد و سرشو تو گردن هری که نفس نفس میزد و به دیوار تکیه داد بود فرو کرد.
درا: عاح هری، عاححح،فااااااااااااک
گردن هری رو گاز گرفت تا جلوی فریادش بخاطر پاشیدم‌ابش رو بگیره و با سرعت و شتاب ارضا شد. تو بغل هری ولو شد و حالا جفتشون به دیوار تکیه داده بودن
درا: اوه...مای...گاد
میخاست حرف بزنه اما نفس کم آورده بود و فقط نفس نفس میزد تا بلکه شاید هوا به ریه هاش برسه و حال هری هم دقیقا مثل دراکو بود.
ه: ظاهرا هربار، اینکارو می‌کنیم ...لذت بخش تر میشه
درا: موافقم و اینو مدیون توییم لاو
لبای هری رو بوسید و تو آغوشش کشیدش.
ه: به نظرت اینقدر وقت داریم که بریم حموم؟
درا: اگر قول میدی فقط حموم باشه اره
ه: قول نمیدم
هری خندید و دست دراکو رو کشید و اون دنبالش میرفت
ه:شاید یکم شیطونی کردیم
درا: به سوراخ خودت رحم‌نمیکنی به کمر من رحم‌کن
هری خندید و دراکو کشید داخل حموم.

عیح عیح ، بیچاره هاگرید وقتی برگرده خونش بو اسپرم گرفته😔🤌🏻

Darkest Where stories live. Discover now